پارت(۲۵)

که یهو ات یه چهره آشنا میبینه
......ات.......
صب کن این......اینن......کوکه😱
یونا:چته؟خوبی دختر؟
ات:آرره...ننه...نه..خوب نیستممم...اونجارو ببینن...اون کوکهههههههه
یونا:خدامرگم😶
ات:اون دختره اشغال کیه؟
یونا:نمدونم
ات:همین الان باید یه درس حسابی بهش بدم..
یونا:نه نه اینجوری نه بیا یواشکی بریم ببینیم چه خبره
ات و یونا پاورچین پاورچین میرن به سمت میز کوک و دختره
ات:تومیشنوی چی میگن؟؟؟
یونا:سس یه دقه هیچی نگو
کوک:پس امشب انجامش میدیم
؟:اما تا حالا انجامش ندادم
کوک:نگران نباش من بهت یاد میدم فقط باید طبق روال پیش بری
؟:کجا انجام بدیم؟
کوک:من میام خونه تو
؟:باشه(با استرس)
کوک:چرا استرس داری؟؟
؟:آخه یه ذره میترسم
بعدش هم کوک رفت دم گوش دختره یه چیزی گفت
ات گریه اش گرفته بود و با همون حال دویید تو خیابون
یونا:ات وایسا ات ات
ات:ولم کن،همتون ولم کنین(با گریه)
یونا میدوئه تو خیابون که اتو بگیره
که یه ماشینی میاد و جلوی ات و یونا نگه میداره
....:چه خبر از اینورا
ات برمیگرده که یهو......
دیدگاه ها (۰)

پارت(۲۶)

پارت(۲۷)

میشناختیشششششششش

❌️❌️آرمی آرمی توجه توجه!!!!❌️❌️توجه.طرفداران.BTS . اخطار به ...

پارت آخرآنچه گذشت: از دستشویی امدم بیرون که دیدم......یهو یو...

پارت ۶انچه گذشت: کارام خیلی طول کشید وقتی امدم خونه دیدم که....

عشق چیز خوبیه پارت ۴ صبح از خواب بلند شدم یکی که بهش میومد س...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط