دوباره دستهای تو



دوباره دست‌های تو
آن دست‌های قادرِ عاشق
هم‌سان یک شکوفه، یک گل
خواهد شکفت
و خورشیدی خواهی گشت
بر فراز دیوارهای سیاه
همیشه خوش‌آفتاب،
همیشه بی‌غروب!
#خسرو_گلسرخی
دیدگاه ها (۸)

‌طعنه زند مرا ز کین: «رو صنمی دگر گزین!»در دو جهان یکی بگو ک...

‌تـو را به ترانه‌ها بخشــیدمـبه صــداے موسیــقیبه سڪوت شڪوفه...

هر خم از جعد پریشان تو زندان دلیستتا نگویی که اسیران کمند تو...

‌آنجایی که تو هستی را نمیدانم..من،اینجا، در خزان ترین فصل سا...

چقدر صبح زیباست ...گویی خدا فرصتی دوباره برای زندگی ...عشق ....

---قسمت ۱۲: لحظه‌های نابغروب بود و نور نارنجی خورشید روی سقف...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط