باید همه چیز را

‍ باید همه چیز را
فراموش کنم
خودم را
شعرهایم را
و
پرنده ای را
که دیروز
لب ایوانِ خانه
نشسته بود

به دلم سپرده ام
که تو را هم فراموش کند
اما نمی دانم
چرا میانِ تمامِ چیزهایی که
باید از یاد ببرم
یک چیز را
نمی توانم فراموش کنم
آن هم
یادِ توست.
دیدگاه ها (۱)

‍ من به دنبالِ غم انگیزترین فاصله امو به دنبالِ شبی در غربتک...

‍ ‍ چقدر به تونزدیکمچقدر در ثانیه های منحضور داریماه در چشما...

مثلا یه روزی بیاد که تو خواب غلت بزنی یهو ببینی رفتی تو بغلش...

لبخندت پلی ست کهپیوند میدهد قلب من را به بهشت

میدانی درد دارد :))))قفسه ی سینه ام درد دارد دردی مشابه با ش...

(۲part)..... نامه ای به وجودم.. ـــــــــــــــ.... سوالت به...

دستم خواب رفته بود، دست راستم که گذاشته بودم زیر سرت و خوابت...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط