سیاه و سفید پارت ۲
سیاه و سفید پارت ۲
وقتی به دم در رسیدم دیدم همه دارن کاراته تمیرین میکنن منم دلم می خواست مثل اونا تمرین کنم چون من زود یاد میگیرم شاید کاراته رو بلد نباشم ولی مبارز خوبی یم چند باری بابزرگ تر از خودم در افتادم و برنده شده ام پس رفتم پیش پدر بزرگ تا بزاره منم کراته یاد بگیرم وقتی که به پدر بزرگ گفتم
گفت باشه دختر توام از فردا شروع کن و رفت یه جفت لباس سفید به هم داد. و من هم ازش گرفتم و با خوشحالی به سمت اتاق دویدم وقتی به اتاق رسیدم یادم امد بچه گربمو که ایزانا برام گرفتش رو از توی قفس در نیاوردم و رفتم سمت قفس
دیدم ناجی داره میو میو میکنه اوردمش برون وبقلش کرده گذاشتمش روی تخت که صدای قدم های اما رو شنیدم وقتی وارد اتاق شد گفت
فی یادت رفت ناجی رو از توی ..ها درش اوردی من الان یادم امد واینکه ببین چی براش اوردم
وقتی دستش رو دیدم یه قلاده حیوان بود من قلاده ناجی رو گم کرده وقتی دیدمش خوشحال شدم و ازش پرسیدم
فی: ازکجا پیداش کردی
اما :پیداش نکردم با پول تو جیبیم خریدمش
فی :اخ از دست تو گفتم نگهش دار برای خودت که چیزی بخری
بعدش بقلش کردم و ازش تشکر کردمو قلاده رو از ش گرفتم و به گردن ناحی بستم انگاری ازش خوشش امده بود.
ادامه دارد
عکس گربه ی فی و قلاده ای که اما براش خریده توی پست دیگست
وقتی به دم در رسیدم دیدم همه دارن کاراته تمیرین میکنن منم دلم می خواست مثل اونا تمرین کنم چون من زود یاد میگیرم شاید کاراته رو بلد نباشم ولی مبارز خوبی یم چند باری بابزرگ تر از خودم در افتادم و برنده شده ام پس رفتم پیش پدر بزرگ تا بزاره منم کراته یاد بگیرم وقتی که به پدر بزرگ گفتم
گفت باشه دختر توام از فردا شروع کن و رفت یه جفت لباس سفید به هم داد. و من هم ازش گرفتم و با خوشحالی به سمت اتاق دویدم وقتی به اتاق رسیدم یادم امد بچه گربمو که ایزانا برام گرفتش رو از توی قفس در نیاوردم و رفتم سمت قفس
دیدم ناجی داره میو میو میکنه اوردمش برون وبقلش کرده گذاشتمش روی تخت که صدای قدم های اما رو شنیدم وقتی وارد اتاق شد گفت
فی یادت رفت ناجی رو از توی ..ها درش اوردی من الان یادم امد واینکه ببین چی براش اوردم
وقتی دستش رو دیدم یه قلاده حیوان بود من قلاده ناجی رو گم کرده وقتی دیدمش خوشحال شدم و ازش پرسیدم
فی: ازکجا پیداش کردی
اما :پیداش نکردم با پول تو جیبیم خریدمش
فی :اخ از دست تو گفتم نگهش دار برای خودت که چیزی بخری
بعدش بقلش کردم و ازش تشکر کردمو قلاده رو از ش گرفتم و به گردن ناحی بستم انگاری ازش خوشش امده بود.
ادامه دارد
عکس گربه ی فی و قلاده ای که اما براش خریده توی پست دیگست
۶.۱k
۱۹ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.