سیاه و سفید پارت اول
سیاه و سفید پارت اول
واقعاً از مادرم متنفرم چرا من واما رو رها کرد توی اینجور فکر ها بودم که ناگهان باصدای راننده به خودم امدم راننده گفت رسیدم موقع ی که رسیدم من و اما کنار دو پسر ناشناس نشستیم همین طور توی فکر بودم که ناگهان پسری رنگ موی مشکی و کوتاهی و انگاری حدود ۱۵سااش بود به من واما گفت نگران چیزی نباشید من از همتون بزرگ ترم بهتر که منو مثل پدرتون بدونید بعد پسر کوچیه گفت هه انم چه پدری که همش دنبال دردسر و دختره بعدش شروع به خندیدن کرد نمیدونم چی شد که پدر بزرگ یه مشت زد به پسر کوچیکه و پدر بزرگ شرو ع کرد به حرف زدن خلاصه که حرفش تموم شد رفت و من از پسرا اسمشون رو پرسیدم و.....
واقعاً از مادرم متنفرم چرا من واما رو رها کرد توی اینجور فکر ها بودم که ناگهان باصدای راننده به خودم امدم راننده گفت رسیدم موقع ی که رسیدم من و اما کنار دو پسر ناشناس نشستیم همین طور توی فکر بودم که ناگهان پسری رنگ موی مشکی و کوتاهی و انگاری حدود ۱۵سااش بود به من واما گفت نگران چیزی نباشید من از همتون بزرگ ترم بهتر که منو مثل پدرتون بدونید بعد پسر کوچیه گفت هه انم چه پدری که همش دنبال دردسر و دختره بعدش شروع به خندیدن کرد نمیدونم چی شد که پدر بزرگ یه مشت زد به پسر کوچیکه و پدر بزرگ شرو ع کرد به حرف زدن خلاصه که حرفش تموم شد رفت و من از پسرا اسمشون رو پرسیدم و.....
۶.۱k
۱۹ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.