از تماشای تو قسمتهای ناقص جهان شکل می گیرد و من که ...

از تماشای تو قسمتهای ناقص جهان شکل می گیرد ، و من که شهر را با کفشهای تو اندازه گرفته ام ، خسته ام ؛ مچاله انگار نقشه ی جغرافیای کف پام، چروک چون حرف چ مثل چادر...

بزرگ نشده ام که کوچک شوم دارم از این همه دل رفتگی ها
می ترکم. تب نکرده ام که سی و هفت درجه به سمت تو بچرخم ، شونه هام گرفته مادر جهان سنگین است ...

ومن دقیق تر از آنم که عقربه های زمین را ، در این هوای گُرگ که میش استفراغ می کند ، جلو ببرم ...

گوانتانامو تن توست ، و چشمهات میدان جنگ است، از من نخواه جنگجوی مهربانی باشم وقتی قلب تو را نشانه رفته ام !

هرچند در این نبرد نیزه ها نرمند و سپرها موم ، از کدام قلبم زخمی شوم بگو ... آخ خسته ام ...

قسمتهای ناقص جهان به تکاملی ابدی رسیده اند
و من به گوری جاودانه از باروت خیس رَحِمَت
که نطفه می بندد کودکی ام را پناه میبرم...
دیدگاه ها (۱۷)

دلم نمی آید به سکوت بی انتهای دیوار های پوسیده گوش نکنم... ...

اینجا همه چیز زیباست ، آدمک هایی چوبی آرزو های پوشالی اینجا ...

ما آدمهایی نبودیم که یکی را بدرقه نکرده , در را رویِ دیگری ب...

هرگز نفهمیدم پشت این دوست دارم های مبهم ، طعم کدام بوسه خواب...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط