پارت۸
با حرفاش بغضم گرفت.ببین چقدر بدبختم که یه غریبه اینجوری در موردم صحبت میکنه.
رفتن بیرون و بعد چند دقیقه یه نفر دیگه وارد شد.زیر چشمی بهش نگاه کردم که بغل تخت وایساده بود و به روبه رو نگاه میکرد. اونم مثل بقیه لباس پوشیده بود.
دلیل این کارشون رو نمیفهمیدم.شاید نمیخواستن من قیافشون رو ببینم.
همون لحظه برگشت و منو دید و دیگه برای ادا در اوردن شدن خیلی دیر بود.
سریع و بدون حرفی از اتاق خارج شد.
بعد چند دقیقه با کسی که دیدم شوکه شدم.
یه هودی و شلوار مشکی بدون طرح پوشیده بود،کلاهش رو گذاشته بود روی سرش و ماسک فیلم جیغ رو روی صورتش گذاشته بود.
دو نفری که همراهش بودن رفتن بیرون و در رو هم قفل کردن.دهنم بسته بود و چسب زده بودن.
سعی کردم با همون دهن بسته چیزی بگم اما نشد.قدم قدم و اروم اروم اومد سمتم. خم شد و رو به وی صورتم وایسادو گفت:برای چی انقدر ور میزنی؟واقعا دلیل اینهمه سرو صدا کردن رو نمیفهمم.شنیدم موقع گرفتنت خیلی اذیت کردی کلی هم بهم ضرر زدی.الان چطوری میخوای جبرانش کنی؟هوم؟
لال شده بودم و چیزی نمیگفتم.میخواستم بگم اماجرعت نداشتم.جوری حرف میزد که انگارمیخواد بلایی سرم بیاره.
رفتن بیرون و بعد چند دقیقه یه نفر دیگه وارد شد.زیر چشمی بهش نگاه کردم که بغل تخت وایساده بود و به روبه رو نگاه میکرد. اونم مثل بقیه لباس پوشیده بود.
دلیل این کارشون رو نمیفهمیدم.شاید نمیخواستن من قیافشون رو ببینم.
همون لحظه برگشت و منو دید و دیگه برای ادا در اوردن شدن خیلی دیر بود.
سریع و بدون حرفی از اتاق خارج شد.
بعد چند دقیقه با کسی که دیدم شوکه شدم.
یه هودی و شلوار مشکی بدون طرح پوشیده بود،کلاهش رو گذاشته بود روی سرش و ماسک فیلم جیغ رو روی صورتش گذاشته بود.
دو نفری که همراهش بودن رفتن بیرون و در رو هم قفل کردن.دهنم بسته بود و چسب زده بودن.
سعی کردم با همون دهن بسته چیزی بگم اما نشد.قدم قدم و اروم اروم اومد سمتم. خم شد و رو به وی صورتم وایسادو گفت:برای چی انقدر ور میزنی؟واقعا دلیل اینهمه سرو صدا کردن رو نمیفهمم.شنیدم موقع گرفتنت خیلی اذیت کردی کلی هم بهم ضرر زدی.الان چطوری میخوای جبرانش کنی؟هوم؟
لال شده بودم و چیزی نمیگفتم.میخواستم بگم اماجرعت نداشتم.جوری حرف میزد که انگارمیخواد بلایی سرم بیاره.
- ۴۸۶
- ۲۸ اردیبهشت ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۲)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط