!♡عشق مافیایی♡!
!♡عشق مافیایی♡!
!♡𝓜𝓪𝓯𝓲𝓪 𝓛𝓸𝓿𝓮♡!
p8♡
اونجا عمارت کیم تهیونگ بود...ولی چرا ما اینجاییم؟ماموریت چی هس؟چی کار باید بکنیم؟
& : لیسا...حالا چی کار باید بکنیم؟
/ : باید تهیونگ رو بیهوش کنیم و چشم بسته به عمارت تو ببریم...
& : چرا عمارت من:/؟
/ : چون جای دیگه ای رو ندارم احمق-_-
& : آها...باش...
(راوی ویو)
لیسا و ا.ت تهیونگ رو بیهوش کردن و به عمارت ا.ت بردن...و توی یه اتاق تاریک و پر از وسایل شکنجه زندانیش کردن...
(تهیونگ ویو)
داشتم تلوزیون میدیدم که یه صدایی شنیدم...برگشتم و سیاهی...بیدار شدم و دیدم به یه صندلی بسته شدم...و توی یه اتاق تقریبا تاریک با یه لامپ بالا سرم و یه میز پر از وسایل شکنجه ام...حتما کار ا.ته...هوففففففف همینو کم داشتم...
(راوی ویو)
ا.ت با آجوما شامشو خورد و رفت به زندانیش سر بزنه...درو باز کرد و به تهیونگ سلام کرد و آروم آروم نزدیکش شد که.........
(الان پارت ۹ ام میزارم:)))) )
!♡𝓜𝓪𝓯𝓲𝓪 𝓛𝓸𝓿𝓮♡!
p8♡
اونجا عمارت کیم تهیونگ بود...ولی چرا ما اینجاییم؟ماموریت چی هس؟چی کار باید بکنیم؟
& : لیسا...حالا چی کار باید بکنیم؟
/ : باید تهیونگ رو بیهوش کنیم و چشم بسته به عمارت تو ببریم...
& : چرا عمارت من:/؟
/ : چون جای دیگه ای رو ندارم احمق-_-
& : آها...باش...
(راوی ویو)
لیسا و ا.ت تهیونگ رو بیهوش کردن و به عمارت ا.ت بردن...و توی یه اتاق تاریک و پر از وسایل شکنجه زندانیش کردن...
(تهیونگ ویو)
داشتم تلوزیون میدیدم که یه صدایی شنیدم...برگشتم و سیاهی...بیدار شدم و دیدم به یه صندلی بسته شدم...و توی یه اتاق تقریبا تاریک با یه لامپ بالا سرم و یه میز پر از وسایل شکنجه ام...حتما کار ا.ته...هوففففففف همینو کم داشتم...
(راوی ویو)
ا.ت با آجوما شامشو خورد و رفت به زندانیش سر بزنه...درو باز کرد و به تهیونگ سلام کرد و آروم آروم نزدیکش شد که.........
(الان پارت ۹ ام میزارم:)))) )
۶.۳k
۱۰ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.