(عشق یا نفرت)
(عشق یا نفرت)
𝕡𝕒𝕣𝕥:²⁰
𝒍𝒐𝒗𝒆 𝒐𝒓 𝒉𝒂𝒕𝒆
قلبم بد جور تیر کشید اخ بلندی گفتم که جونگ کوک اشفته به سمتم اومد و گفت
کوک: چیشد ات
ات: هیچی فقط قلبم کمی تیر کشید چیز مهمی نیست
کوک: نه خیلی مهمه بزار کمکت وسایلتو جمع کنم که گفتم
ات: نه نمیخواد بهترین بخش سفر از نظر من جمع کردن وسایله
که لبخند زدو گفت
کوک: هرجور راحتی قشنگم
خب درسته خیلی لجبازم ولی بعد این عمل کوفتی حتما فرار میکنم شاید جونگ کوک دلش برام میسوزه چون تا فهمید بیماری قلبی دارم باهام مهربون شد
از فکر و خیالاتم اومدم بیرون و وسایلمو جمع کردم و به سمت جونگ کوک رفتم بیرون منتظر بود تا دید کلی چمدون دستمه اومدو چندتاشو گرفت دستش و باهم سوار ماشین شدیم به سمت فرودگاه رفتیم(خش به حال ات ما هنو از شهرمون بیرون نرفتیم ات همه جا میره بعد اعتراض هم داره😂🤝🏻)
و به سمت امریکا رفتیم تو راه کلشو خوابیدم و وقتی رسیدیم بیدار شدم از هواپیما خارج شدیم و چمدونامو گرفتم که دیدم یه دختر با سرعت به سمتم میاد چشام هنوز پر خواب بودو تشخیص ندادم کیه که هر چقد نزدیک تر میشد بیشتر برام اشنا میشد وقتی بهم رسید خواب از سرم پرید هه سانگیو جون بود که ری*د به دوستیمون محکم بغلم کرد که هیچ ریکشنی نشون ندادم از بغلش اومدم بیرون که گفت میدونم از دستم ناراحتی ولی کل داستانو نمیدونی که با تعنه گفتم میشنوم و کل داستانو تعریف کرد(خودتون اگه پارتایی قبلیرو خونده باشید داستانو میدونید)
که واقعا از کوک نا امید شدم که سانگیو گف لطفا بهش نگو بت گفتم و عادی رفتار کن که گفتم باشه باشه
که ادامه داد دوستیم که با خوشحالی گفتم چرا که نه که پریدم بغلش تهیونگ و جونگ کوک تا مارو دیدن دهنشون باز موند که هردو گفتن مگه باهم قهر نبودین که با خنده گفتم مگه میشه با ابجیم فهر کنم که همه خندیدیم البتع خنده زیاد ادامه نداشت
..ویو سانگ یو..
بعد از اون روز ات رفت اتاق عمل گفتن عمل خوب پیش نرفته و اتو از دست دادیم(شوخی کردم به این راحتی از دست ات خلاص نمیشیم)
خب عملش خوب پیش رفت از تهیونگ خواهش کردم که برگردیم کره و اونجا تو عمارت کوک زندگی کنیم که قبول کرد بعد عمل با ات رفتیم خرید اولای عمل خیلی حال نداشت ولی بعدا بهتر شد با ات کل امریکارو گشتیم از لس انجس گرفته تا نیویورک با خوشحالی همه جارو میگشتیم و خبر بهتر رفتیم کانادا دیدن لیا ولی ات حاظر نبود سوجونو ببینه وسژ راه لجبازیش باعث شد جونگ کوک هواپیمارو برگردونه برگردیم کره از قدیم همینجور بود کله شقو لجباز گاهی لجبازیش رو مخم میره ولی بازم دوستش دارم
خوشحال بودیم ولی یه اتفاق کل زندگیمونو به باد داد ات ات
.....................
خماریی
شرایط چهار لایک
پنج کامنت
برسونید گشنگام
بوس به کله تک تکتون 💖🫂
𝕡𝕒𝕣𝕥:²⁰
𝒍𝒐𝒗𝒆 𝒐𝒓 𝒉𝒂𝒕𝒆
قلبم بد جور تیر کشید اخ بلندی گفتم که جونگ کوک اشفته به سمتم اومد و گفت
کوک: چیشد ات
ات: هیچی فقط قلبم کمی تیر کشید چیز مهمی نیست
کوک: نه خیلی مهمه بزار کمکت وسایلتو جمع کنم که گفتم
ات: نه نمیخواد بهترین بخش سفر از نظر من جمع کردن وسایله
که لبخند زدو گفت
کوک: هرجور راحتی قشنگم
خب درسته خیلی لجبازم ولی بعد این عمل کوفتی حتما فرار میکنم شاید جونگ کوک دلش برام میسوزه چون تا فهمید بیماری قلبی دارم باهام مهربون شد
از فکر و خیالاتم اومدم بیرون و وسایلمو جمع کردم و به سمت جونگ کوک رفتم بیرون منتظر بود تا دید کلی چمدون دستمه اومدو چندتاشو گرفت دستش و باهم سوار ماشین شدیم به سمت فرودگاه رفتیم(خش به حال ات ما هنو از شهرمون بیرون نرفتیم ات همه جا میره بعد اعتراض هم داره😂🤝🏻)
و به سمت امریکا رفتیم تو راه کلشو خوابیدم و وقتی رسیدیم بیدار شدم از هواپیما خارج شدیم و چمدونامو گرفتم که دیدم یه دختر با سرعت به سمتم میاد چشام هنوز پر خواب بودو تشخیص ندادم کیه که هر چقد نزدیک تر میشد بیشتر برام اشنا میشد وقتی بهم رسید خواب از سرم پرید هه سانگیو جون بود که ری*د به دوستیمون محکم بغلم کرد که هیچ ریکشنی نشون ندادم از بغلش اومدم بیرون که گفت میدونم از دستم ناراحتی ولی کل داستانو نمیدونی که با تعنه گفتم میشنوم و کل داستانو تعریف کرد(خودتون اگه پارتایی قبلیرو خونده باشید داستانو میدونید)
که واقعا از کوک نا امید شدم که سانگیو گف لطفا بهش نگو بت گفتم و عادی رفتار کن که گفتم باشه باشه
که ادامه داد دوستیم که با خوشحالی گفتم چرا که نه که پریدم بغلش تهیونگ و جونگ کوک تا مارو دیدن دهنشون باز موند که هردو گفتن مگه باهم قهر نبودین که با خنده گفتم مگه میشه با ابجیم فهر کنم که همه خندیدیم البتع خنده زیاد ادامه نداشت
..ویو سانگ یو..
بعد از اون روز ات رفت اتاق عمل گفتن عمل خوب پیش نرفته و اتو از دست دادیم(شوخی کردم به این راحتی از دست ات خلاص نمیشیم)
خب عملش خوب پیش رفت از تهیونگ خواهش کردم که برگردیم کره و اونجا تو عمارت کوک زندگی کنیم که قبول کرد بعد عمل با ات رفتیم خرید اولای عمل خیلی حال نداشت ولی بعدا بهتر شد با ات کل امریکارو گشتیم از لس انجس گرفته تا نیویورک با خوشحالی همه جارو میگشتیم و خبر بهتر رفتیم کانادا دیدن لیا ولی ات حاظر نبود سوجونو ببینه وسژ راه لجبازیش باعث شد جونگ کوک هواپیمارو برگردونه برگردیم کره از قدیم همینجور بود کله شقو لجباز گاهی لجبازیش رو مخم میره ولی بازم دوستش دارم
خوشحال بودیم ولی یه اتفاق کل زندگیمونو به باد داد ات ات
.....................
خماریی
شرایط چهار لایک
پنج کامنت
برسونید گشنگام
بوس به کله تک تکتون 💖🫂
۸.۰k
۱۳ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.