دلبری کردنت ای یار دل آزار کم است

دلبری کردنت ای یار دل آزار کم است  
دوستت دارم و این جمله چه بسیار کم است !
 
نعره از عمق دل و جان بزند آهویی
که شود یک شبه در دام گرفتار کم است
 
کشته ی عشق زیاد است ولی اینگونه
جان به جان دادن ما پیش تو یکبار کم است
 
تیغ بر دست ودل ما زدنت نیست ، غمی
که در این دوره زمانه گل بی خار کم است .
 
از دل چاه مکش یوسف ما را بیرون
گرگ در شهر زیاد است و خریدار کم است
 
فکر کن پنجره ای رو به هوایی تازه
دردل تیره وبی رونق انبار کم است
 
زندگی رنگ غبار است و فراموشی ، گر
قاب عکس من و تو سینه ی دیوار کم است
دیدگاه ها (۳)

تــــــــوبرایـــم در ردیـفـــــــــکســـــانــے هستــــے ڪه...

حکم دل کردم... ولیکن اول بازی بریددل بدستش داده بودم پس چراد...

هر بار که از نام تو پُر بوده دهانمجز با غزلی تازه نچرخیده زب...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط