یک روز رویایی
پارت ۱۶🍷
صورتشو نزدیک صورتم کرد ک یه دفعه صدای یه نفر اومد
راننده:قربان کارم داشتید؟
سریع از جونگ کوک فاصله گرفتم و اونم سریع برگشت سمت رانندهه
جونگ کوک:نکبت
راننده:چیزی فرمودید؟
جونگ کوک:نه...ا.ت رو میبری خونه فهمیدی؟
راننده:چشم...بفرمایید ماشین ت کوچس
رفتم سمت ماشین
(ویو کوک)
ا.ت رفت سمت ماشین ک دست راننده رو گرفتم
جونگ کوک:یه تار مو ازش کم بشه زندت نمیزارم
راننده جلوم تعظیم کرد و رفت.. دستمو کردم ت جیبم و از پله ها بالا رفتم..رفتم داخل ک دیدم هنوز عموم و بابام دارن بازی میکنن
بابا:چی شد؟ داری میبازی ک
عمو:جوجه رو اخر پاییز میشمارن
داشتم از کنارشون رد میشدم ک بابام صدام زد
بابا:جونگ کوک...عموت میگه ک سرمایه دارا دوباره میخان سرمایه گذاری کنن
جونگ کوک:درسته..گفتن دوباره با برگشتنم میخان سرمایه گذاری کنن
عمو:موفق باشی جونگ کوک..راستی پس فردا شام خونه ی مایین
جونگ کوک:به چه مناسبتی؟
عمو:نمیخای پسر عموتو ببینی؟
جونگ کوک:اوه درسته..فلیکس کجاست؟
عمو:فردا از فرانسه برمیگرده..پس فردا شب عین قدیما میخام دور هم جمع بشیم
جونگ کوک:چشم هرچی شما بگید...شب بخیر
رفتم ت اتاقم..رفتم دستشویی و بعد موهامو چون ژل زده بودم شستم و بعد با حوله شروع ب خشک کردن کردم ک نگاهم ب انگشتر ت دستم افتاد...الان ست این توی دسته ا.ته...یه لبخندی روی لبام نشست..نمیدونم چرا قلبم یه شادی خاصی داشت..موهامو خشک کردم و رفتم توی تخت خاب و گوشیمو برداشتم..ب عکسایی ک با ا.ت گرفتم نگاه میکردم..به اون لحظه ای ک داشت ارایش میکرد و قایمکی ازش عکس گرفتم..انقد کیوت بود خنده میگرفت..ب ساعت نگاه کردم ساعت ۱ و نیم بود
جونگ کوک:بسه دیگ فردا کار دارم
چراغو خاموش کردن و خابیدم
(ویو ا.ت)
رسیدم خونه و رفتم ت اتاق مامانم
مامان:ا.ت..رسیدی؟
ا.ت:اره مامان..حالت بهتره؟
مامان:اره..به یه پرستار زنگ زدم اومد روغن داد بهم..الان حالم بهتره
ا.ت:میخای فردا بازم جای ت برم؟
مامان:نه لازم نیست فردا برو دانشگاه
ا.ت:چشم
مامان:شام خوردی؟
ا.ت:اره سیرم..میرم بخابم
رفتم طبقه بالا و لباسمو عوض کردم و رفتم دستشویی..بعد روتین قبل خابمو انجام دادم و خابیدم...داشتم کابوس میدیدم...عجیب بود..با صدای الارم گوشی از خاب پریدم... و نشستم روی تختم
ا.ت:خدا امروزو بخیر کنه
من هرموقع خاب بد میدیدم روز بدی داشتم..امروز قراره چی بشه؟
.
.
.
.
خب دیگ تا پارت بعد فعلن خدافظ👋🗿
صورتشو نزدیک صورتم کرد ک یه دفعه صدای یه نفر اومد
راننده:قربان کارم داشتید؟
سریع از جونگ کوک فاصله گرفتم و اونم سریع برگشت سمت رانندهه
جونگ کوک:نکبت
راننده:چیزی فرمودید؟
جونگ کوک:نه...ا.ت رو میبری خونه فهمیدی؟
راننده:چشم...بفرمایید ماشین ت کوچس
رفتم سمت ماشین
(ویو کوک)
ا.ت رفت سمت ماشین ک دست راننده رو گرفتم
جونگ کوک:یه تار مو ازش کم بشه زندت نمیزارم
راننده جلوم تعظیم کرد و رفت.. دستمو کردم ت جیبم و از پله ها بالا رفتم..رفتم داخل ک دیدم هنوز عموم و بابام دارن بازی میکنن
بابا:چی شد؟ داری میبازی ک
عمو:جوجه رو اخر پاییز میشمارن
داشتم از کنارشون رد میشدم ک بابام صدام زد
بابا:جونگ کوک...عموت میگه ک سرمایه دارا دوباره میخان سرمایه گذاری کنن
جونگ کوک:درسته..گفتن دوباره با برگشتنم میخان سرمایه گذاری کنن
عمو:موفق باشی جونگ کوک..راستی پس فردا شام خونه ی مایین
جونگ کوک:به چه مناسبتی؟
عمو:نمیخای پسر عموتو ببینی؟
جونگ کوک:اوه درسته..فلیکس کجاست؟
عمو:فردا از فرانسه برمیگرده..پس فردا شب عین قدیما میخام دور هم جمع بشیم
جونگ کوک:چشم هرچی شما بگید...شب بخیر
رفتم ت اتاقم..رفتم دستشویی و بعد موهامو چون ژل زده بودم شستم و بعد با حوله شروع ب خشک کردن کردم ک نگاهم ب انگشتر ت دستم افتاد...الان ست این توی دسته ا.ته...یه لبخندی روی لبام نشست..نمیدونم چرا قلبم یه شادی خاصی داشت..موهامو خشک کردم و رفتم توی تخت خاب و گوشیمو برداشتم..ب عکسایی ک با ا.ت گرفتم نگاه میکردم..به اون لحظه ای ک داشت ارایش میکرد و قایمکی ازش عکس گرفتم..انقد کیوت بود خنده میگرفت..ب ساعت نگاه کردم ساعت ۱ و نیم بود
جونگ کوک:بسه دیگ فردا کار دارم
چراغو خاموش کردن و خابیدم
(ویو ا.ت)
رسیدم خونه و رفتم ت اتاق مامانم
مامان:ا.ت..رسیدی؟
ا.ت:اره مامان..حالت بهتره؟
مامان:اره..به یه پرستار زنگ زدم اومد روغن داد بهم..الان حالم بهتره
ا.ت:میخای فردا بازم جای ت برم؟
مامان:نه لازم نیست فردا برو دانشگاه
ا.ت:چشم
مامان:شام خوردی؟
ا.ت:اره سیرم..میرم بخابم
رفتم طبقه بالا و لباسمو عوض کردم و رفتم دستشویی..بعد روتین قبل خابمو انجام دادم و خابیدم...داشتم کابوس میدیدم...عجیب بود..با صدای الارم گوشی از خاب پریدم... و نشستم روی تختم
ا.ت:خدا امروزو بخیر کنه
من هرموقع خاب بد میدیدم روز بدی داشتم..امروز قراره چی بشه؟
.
.
.
.
خب دیگ تا پارت بعد فعلن خدافظ👋🗿
۱۰.۳k
۲۳ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.