یک روز رویایی
پارت ۱۴🍷
خاستم بلند شم ک حس خیسی و خنکی زیادی کردم...ب روبروم نگا کردم و لیارو دیدم
ا.ت:یاااا(با داد خیلی بلند جوری ک همه ساکت شدن و برگشتن سمت ما)
لیا لیوان خالی رو پشتش قایمکرد
جونگ کوک:ببخشید(از کنار سهام دار ها اومد)چخبر شده؟
جئون:لیا برای چی روش اب ریختی؟
هوانگ:لیا امشب چت شده؟
جونگ کوک:لیا دختر عمومی احترامت واجب ولی بار اخرت باشه اینکارو میکنی فهمیدی؟
لیا:یعنی اون دختره قربتی از من مهمتره؟
جونگ کوک:اون نامزدمه(با داد) راجبش درست صحبت کن
ا.ت:سر..سردمه
جونگ کوک:بریم
براید استایل بغلم کرد و سریع رفت طبقه بالا و داخل اتاق گذاشتم روی تخت و حوله اورد
جونگ کوک:واقعن معذرت میخام ا.ت
هیچی نگفتم
جونگ کوک:ارایشت بهم ریخته..پاشو صورتتو بشور و لباستو عوض کن تا سرما نخوریم...دیگ نمیریم پایین
تا اینو گفت یچی ب ذهنم رسید
ا.ت:اره باید بریم پایین
جونگ کوک:هان؟ چی داری میگی؟ اینجا دیگ لباس دخترونه نداریم
از جام بلند شدم و لباسمو ورداشتم و رفتم داخل حموم..صورتمو شستم و لباسمو عوض کردم(همون لباس صورتیه ک عکسشو گذاشته بودم)
از حموم اومدم بیرون و جلو ایینه موهامو باز کردم و دم اسبی بستم
ا.ت:بریم پایین
جونگ کوک:اینجوری؟ ت ن ارایش داری ن لباس مهمونی
ا.ت:اتفاقن بابت همین دارم میرم پایین..همه فک کردن من با ارایش و لباس قشنگم..میخام حالیشون کنم من بدون ارایشم قشنگم
جونگ کوک:خیل خب..بریم
بازوی جونگ کوکو گرفتم و از پله پایین رفتیم ک همه برگشتن و مارو نگاه کردن
جئون:دخترم لازم نبود دیگ بیای
ا.ت:نه پدر جان...اتفاق خاصی نیوفتاد ک مهمونی ب این مهمی رو نیام...فقط ارایشمو پاک کردن و لباسمو عوض کردم
یکی از وسط جمعیت: ارایش نداری؟
جونگ کوک:میبینید ک
یکی از زنا جلو اومد
زنه:واو..ما فک کردیم ت با ارایش انقد قشنگی
پسره:ولی ت بدون ارایش و لباس خاصم خوشگلی
مرده:شما واقعن بهم میاین
یه لبخندی از سر پیروزی زدم ک چشم ب لیا افتاد...از عصبانیت بدنش داشت میلرزید
.
.
.
ساعت ۱۲ بود..مهمونا کم کم داشتن میرفتن..با جونگ کوک رفتم اتاق و جونگ کوک لباساشو عوض کرد
جونگ کوک:بابت امشب خیلی ازت ممنونم..اسم دانشگاهی ک میری چیه؟
ا.ت:هانگول
جونگ کوک:اووو میشناسم..دوستم اونجا استاده
ا.ت:استاده چی؟
جونگ کوک:شیمی
ا.ت:اسمش چیه؟
جونگ کوک: کیم نامجون
ا.ت:اره یه چند باری باهاش کلاس داشتم
پریدم روی تخت و غلت(این غلت با اون غلط فرق داره)خوردم
ا.ت:چقد تختت نرمه
جونگ کوک:میخای شب روش بخابی؟
همون لحظه صدای زنگ گوشیم درومد..از ت جیبم درش اوردم ک دیدم.......
.
.
.
.
بنظرتون کی پشت خطه؟
خاستم بلند شم ک حس خیسی و خنکی زیادی کردم...ب روبروم نگا کردم و لیارو دیدم
ا.ت:یاااا(با داد خیلی بلند جوری ک همه ساکت شدن و برگشتن سمت ما)
لیا لیوان خالی رو پشتش قایمکرد
جونگ کوک:ببخشید(از کنار سهام دار ها اومد)چخبر شده؟
جئون:لیا برای چی روش اب ریختی؟
هوانگ:لیا امشب چت شده؟
جونگ کوک:لیا دختر عمومی احترامت واجب ولی بار اخرت باشه اینکارو میکنی فهمیدی؟
لیا:یعنی اون دختره قربتی از من مهمتره؟
جونگ کوک:اون نامزدمه(با داد) راجبش درست صحبت کن
ا.ت:سر..سردمه
جونگ کوک:بریم
براید استایل بغلم کرد و سریع رفت طبقه بالا و داخل اتاق گذاشتم روی تخت و حوله اورد
جونگ کوک:واقعن معذرت میخام ا.ت
هیچی نگفتم
جونگ کوک:ارایشت بهم ریخته..پاشو صورتتو بشور و لباستو عوض کن تا سرما نخوریم...دیگ نمیریم پایین
تا اینو گفت یچی ب ذهنم رسید
ا.ت:اره باید بریم پایین
جونگ کوک:هان؟ چی داری میگی؟ اینجا دیگ لباس دخترونه نداریم
از جام بلند شدم و لباسمو ورداشتم و رفتم داخل حموم..صورتمو شستم و لباسمو عوض کردم(همون لباس صورتیه ک عکسشو گذاشته بودم)
از حموم اومدم بیرون و جلو ایینه موهامو باز کردم و دم اسبی بستم
ا.ت:بریم پایین
جونگ کوک:اینجوری؟ ت ن ارایش داری ن لباس مهمونی
ا.ت:اتفاقن بابت همین دارم میرم پایین..همه فک کردن من با ارایش و لباس قشنگم..میخام حالیشون کنم من بدون ارایشم قشنگم
جونگ کوک:خیل خب..بریم
بازوی جونگ کوکو گرفتم و از پله پایین رفتیم ک همه برگشتن و مارو نگاه کردن
جئون:دخترم لازم نبود دیگ بیای
ا.ت:نه پدر جان...اتفاق خاصی نیوفتاد ک مهمونی ب این مهمی رو نیام...فقط ارایشمو پاک کردن و لباسمو عوض کردم
یکی از وسط جمعیت: ارایش نداری؟
جونگ کوک:میبینید ک
یکی از زنا جلو اومد
زنه:واو..ما فک کردیم ت با ارایش انقد قشنگی
پسره:ولی ت بدون ارایش و لباس خاصم خوشگلی
مرده:شما واقعن بهم میاین
یه لبخندی از سر پیروزی زدم ک چشم ب لیا افتاد...از عصبانیت بدنش داشت میلرزید
.
.
.
ساعت ۱۲ بود..مهمونا کم کم داشتن میرفتن..با جونگ کوک رفتم اتاق و جونگ کوک لباساشو عوض کرد
جونگ کوک:بابت امشب خیلی ازت ممنونم..اسم دانشگاهی ک میری چیه؟
ا.ت:هانگول
جونگ کوک:اووو میشناسم..دوستم اونجا استاده
ا.ت:استاده چی؟
جونگ کوک:شیمی
ا.ت:اسمش چیه؟
جونگ کوک: کیم نامجون
ا.ت:اره یه چند باری باهاش کلاس داشتم
پریدم روی تخت و غلت(این غلت با اون غلط فرق داره)خوردم
ا.ت:چقد تختت نرمه
جونگ کوک:میخای شب روش بخابی؟
همون لحظه صدای زنگ گوشیم درومد..از ت جیبم درش اوردم ک دیدم.......
.
.
.
.
بنظرتون کی پشت خطه؟
۹.۷k
۲۲ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.