خیانت p³
تا اینکه یکی از پسرای اونجا به نام سوهو عاشق ات میشه و بهش اعتراف میکنه و اتم عاشقش میشه و باهم خیلی خوب میشن و میخوان ازدواج کنن و ات دیگه به کوک فکر نمیکنه
کوک ویو:امروز میخوام با لونا اون کارا بکنیم ( دیگه حالا)
پس با ذوق وارد خونه شدم و رفتم طبقه بالا دیدم صدای ناله میاد و دیدم لونا و بگیه پسره ای دارن .... میکنن
و بعدش لونا اومد گفت
لونا:ددی کی اومدی
کوک یه سیلی بهش زد
لونا:ددی اون اول
کوک: دیگه به من نگو ددی
و کوک رفت سمت خونش با ات و انتظار داشت ات هنوز منتظرش باشه ولی خونه خالی بود کوک نشست و زنگ زد به ات ولی سیمکارتشو عوض کرده بود
پرش زمانی به هفته بعد:
سوهو و ات رفته بودن دوبی و الان برگشته بودن از دوبی رفتن خونه
سوهو:ات من برم خرید میام باشه؟
ات:باشه عشقم
ات رفت داخل
ات:چیشد کوک اومدی اینجا ؟
کوک:کجا بودی معلومه؟
ات:ولم کن دستتو به من نزن
کوک:ات
ات یه سیلی میزنم به کوک (آرمی ها فقط یه فیکه)
ات:اومدی اینجا که چی چرا نمیری پیش عشقت؟
کوک:خب تو که تنهایی منم تنهام دوباره میتونیم مث...
ات:من دوست پسر دارم که عقد کردیم هفته دیگه هم عروسیمونه پس برو بیرون برو
کوک :چی
ات:برو بیرون بروووو(دااااااااااااد )
کوک گریه کنان رفت
سوهو هم اومد خونه
سوهو:عشقم
ات:چاگیا
کوک هم داره از بیرون تو پنجره نگاشون میکنه
که جلوی پنجره همو میبوس
بچه ها نمیتونم سانسور نکنم چون که خب نمیخوام پیجم مسدود شه پس اگه اسمات دوست دارین حمایت کنین تا داخل کلمنتا بنویسم
کوک ویو:امروز میخوام با لونا اون کارا بکنیم ( دیگه حالا)
پس با ذوق وارد خونه شدم و رفتم طبقه بالا دیدم صدای ناله میاد و دیدم لونا و بگیه پسره ای دارن .... میکنن
و بعدش لونا اومد گفت
لونا:ددی کی اومدی
کوک یه سیلی بهش زد
لونا:ددی اون اول
کوک: دیگه به من نگو ددی
و کوک رفت سمت خونش با ات و انتظار داشت ات هنوز منتظرش باشه ولی خونه خالی بود کوک نشست و زنگ زد به ات ولی سیمکارتشو عوض کرده بود
پرش زمانی به هفته بعد:
سوهو و ات رفته بودن دوبی و الان برگشته بودن از دوبی رفتن خونه
سوهو:ات من برم خرید میام باشه؟
ات:باشه عشقم
ات رفت داخل
ات:چیشد کوک اومدی اینجا ؟
کوک:کجا بودی معلومه؟
ات:ولم کن دستتو به من نزن
کوک:ات
ات یه سیلی میزنم به کوک (آرمی ها فقط یه فیکه)
ات:اومدی اینجا که چی چرا نمیری پیش عشقت؟
کوک:خب تو که تنهایی منم تنهام دوباره میتونیم مث...
ات:من دوست پسر دارم که عقد کردیم هفته دیگه هم عروسیمونه پس برو بیرون برو
کوک :چی
ات:برو بیرون بروووو(دااااااااااااد )
کوک گریه کنان رفت
سوهو هم اومد خونه
سوهو:عشقم
ات:چاگیا
کوک هم داره از بیرون تو پنجره نگاشون میکنه
که جلوی پنجره همو میبوس
بچه ها نمیتونم سانسور نکنم چون که خب نمیخوام پیجم مسدود شه پس اگه اسمات دوست دارین حمایت کنین تا داخل کلمنتا بنویسم
۹.۶k
۰۴ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.