هدیه ام از تولد گریه بود خندیدن را تو به من آموختی سنگ بو

هدیه ام از تولد گریه بود خندیدن را تو به من آموختی سنگ بوده ام تو کوهم کردی برف می شدم تو آبم کردی تو خانه دریا را نشانم دادی می دانستم گریه چیست خندیدن را تو به من هدیه کردی
دیدگاه ها (۵۷)

شاید یک روز، یک نفر یک جوری آدم را بخواهد که خواستنش به این...

مرا به رد شعرم دنبال کن من رد پا ندارم رد ِ درد را بگیر و به...

مادر؛ روسری ات را بردار تا ببینم، بر شبِ موهایت؛ چند ز...

در نگاهت من خلوت تنهایی و ترانه ی تاکستانی هستم که درفصل سخ...

"همزن " و "آبمیوه گیری" ام را از هم جدا کردم .زن و شوهرند و ...

@mina.tosi

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط