بهترین هاشیرا
برای خونه سانمی یک عکس میزارم.
داخل خونه سانمی.
سانمی: یعنی دارین میگین من عاشقش شدم؟
گیو: آره.
سانمی: چرت و پرت هست همه اینا امکان نداره که من عاشقش بشم .
اصلا امکان نداره.
تنگن ساما: خب شاید یک کم زود نتیجه گیری کردین.
رنگوکو: زود نتیجه گیری کردیم؟
اوبانای: آره.
رنگوکو: یه دلیل منطقی بیار.
مویچیرو: شاید فشارت بالا پایین شده .یا غذا بهت نساخته و به قلبت زده .
رنگوکو: به این میگی منطقی؟
مویچیرو: دلیل قانع کننده خودت چیه برای اینکه میگی عاشقش شده؟
رنگوکو: هیچی. تو فیلم ها همیشه اینجوری هستش.
گیو: اصلا عالی.
تنگن ساما: بعضی اوقات اینجوری میشه.دلیل نمیشه که بگیم حتما عاشق شده.
سانمی: موافقم.
رنگوکو: سانمی.
سانمی: بله؟
رنگوکو: وقتی فقط کیورو رو میبینی اینجوری میشی؟
سانمی: فکر نکنم . میشه دست از سر اون بردارین؟
رنگوکو: خیلی خب باشه ما دیگه میریم خداحافظ.
و همه رفتن بیرون از خونه سانمی.
و حالا سانمی تنها هست.
سانمی: یعنی امکان داره که واقعا عاشقش شده باشم؟
خلاصه که اصلا نخوابید .
صبح از زبان سانمی:
صبح شده و من حتی ۱ دقیقه هم نخوابیدم.
کل شب رو داشتم به این موضوع فکر میکردم.
از روی تخت بلند شدم و رفتم و دست و صورتم رو شستم و رفتم لباسم رو پوشیدم و آماده شدم تا برم به مقر( همونجایی که اون استاده به اون ها ماموریت و اینا میداد اسمش رو یادم نمیاد)
رفتم پیش بقیه و بهشون سلام کردم.
عه وایسا پس کیورو کجاستش؟
از زبان نویسنده :
سانمی: کیورو کجاست؟
شینوبو : ما سعی کردیم بیدارش کنیم ولی گفت خودم میام . البته این رو توی خوای گفتش خیلی تلاش کردیم تا بیدارش کنیم ولی اصلا نشد که نشد.
پایان
ادامه دارد
#بهترین_هاشیرا
داخل خونه سانمی.
سانمی: یعنی دارین میگین من عاشقش شدم؟
گیو: آره.
سانمی: چرت و پرت هست همه اینا امکان نداره که من عاشقش بشم .
اصلا امکان نداره.
تنگن ساما: خب شاید یک کم زود نتیجه گیری کردین.
رنگوکو: زود نتیجه گیری کردیم؟
اوبانای: آره.
رنگوکو: یه دلیل منطقی بیار.
مویچیرو: شاید فشارت بالا پایین شده .یا غذا بهت نساخته و به قلبت زده .
رنگوکو: به این میگی منطقی؟
مویچیرو: دلیل قانع کننده خودت چیه برای اینکه میگی عاشقش شده؟
رنگوکو: هیچی. تو فیلم ها همیشه اینجوری هستش.
گیو: اصلا عالی.
تنگن ساما: بعضی اوقات اینجوری میشه.دلیل نمیشه که بگیم حتما عاشق شده.
سانمی: موافقم.
رنگوکو: سانمی.
سانمی: بله؟
رنگوکو: وقتی فقط کیورو رو میبینی اینجوری میشی؟
سانمی: فکر نکنم . میشه دست از سر اون بردارین؟
رنگوکو: خیلی خب باشه ما دیگه میریم خداحافظ.
و همه رفتن بیرون از خونه سانمی.
و حالا سانمی تنها هست.
سانمی: یعنی امکان داره که واقعا عاشقش شده باشم؟
خلاصه که اصلا نخوابید .
صبح از زبان سانمی:
صبح شده و من حتی ۱ دقیقه هم نخوابیدم.
کل شب رو داشتم به این موضوع فکر میکردم.
از روی تخت بلند شدم و رفتم و دست و صورتم رو شستم و رفتم لباسم رو پوشیدم و آماده شدم تا برم به مقر( همونجایی که اون استاده به اون ها ماموریت و اینا میداد اسمش رو یادم نمیاد)
رفتم پیش بقیه و بهشون سلام کردم.
عه وایسا پس کیورو کجاستش؟
از زبان نویسنده :
سانمی: کیورو کجاست؟
شینوبو : ما سعی کردیم بیدارش کنیم ولی گفت خودم میام . البته این رو توی خوای گفتش خیلی تلاش کردیم تا بیدارش کنیم ولی اصلا نشد که نشد.
پایان
ادامه دارد
#بهترین_هاشیرا
۲.۰k
۲۰ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.