تنهادرتاریکی
#تنها_در_تاریکی
#𝑝𝑎𝑟𝑡𝟐
به مقر رسیدن همه ی هاشیرا ها اونجا بودن
دو دختر که ظاهری مشابه داشتن با یک صدا گفتن
دختر ها 《 ارباب اوبویاشکی اومد 》
با دیدن هاشیرا ها همه تعظیم کردن که ارباب اوبویاشکی با صدایی ارام گفت
کاگایا 《 گیو تومیوکا داخل ماموریت به سانمی حمله کرده و قصد کشت اون رو داشتی 》
گیو 《 نه ارباب این ... 》
حرفش نصفه موند چرا چون سانمی داد زد
سانمی 《 دروغ نگو ایگورو هم دید که بهم حمله میکردی 》
کاگایا 《 توضیحی براش داری گیو 》
شینوبو 《گماناسای ولی چه توضیحی وقتی ایگورو اونجا بود و همه چی رو دید ارباب 》
کاگایا 《 گیو سکوت نکن حرف بزن 》
هیچی نمیگفت چون میدونست که حرف میزنه بدتر میشه پس سکوت کرد
کاگایا 《 گیو تو واقعا این کار رو کردی پس 》
سرش و انداخت پایین بازم هیچی نگفت بلند شد و رفت
میتسوری 《 تومیوکا .. 》
اوبانای 《 کانروجی ارزشش و نداره 》
رنگوکو و تنگن هم موافقت کردن
کاگایا سرفه ای کرد و سکوت اون جا رو ترک کرد و به سمت اتاقش رفت
شینوبو 《 بیاین یه تنبیه کوچولو برای تومیوکا سان انجام بدیم 》
سانمی 《 منظور 》
شینوبو 《 همه بیاید از همتون میخوام این تنبیه رو به مدت دو ماه طول بدیم تنبیه هم اینه که جوری رفتار کنیم انگار وجود نداره و نیستش اگرم چیزی گفت جوری رفتار کنیم انگار مزاحمه 》
سانمی 《 موافقم 》
مویچیرو 《 نادیده گرفتن هوم کار همیشه فقط اینبار باید کاری کنیم که واقعا حس کنه وجود نداره 》
میتسوری 《 مطمئن هستین 》
رنگوکو 《 نگران نباش کانروجی 》
و بعد هیچی نگفتن هر کدوم به سمتی رفت
ادامه دارد ....
#𝑝𝑎𝑟𝑡𝟐
به مقر رسیدن همه ی هاشیرا ها اونجا بودن
دو دختر که ظاهری مشابه داشتن با یک صدا گفتن
دختر ها 《 ارباب اوبویاشکی اومد 》
با دیدن هاشیرا ها همه تعظیم کردن که ارباب اوبویاشکی با صدایی ارام گفت
کاگایا 《 گیو تومیوکا داخل ماموریت به سانمی حمله کرده و قصد کشت اون رو داشتی 》
گیو 《 نه ارباب این ... 》
حرفش نصفه موند چرا چون سانمی داد زد
سانمی 《 دروغ نگو ایگورو هم دید که بهم حمله میکردی 》
کاگایا 《 توضیحی براش داری گیو 》
شینوبو 《گماناسای ولی چه توضیحی وقتی ایگورو اونجا بود و همه چی رو دید ارباب 》
کاگایا 《 گیو سکوت نکن حرف بزن 》
هیچی نمیگفت چون میدونست که حرف میزنه بدتر میشه پس سکوت کرد
کاگایا 《 گیو تو واقعا این کار رو کردی پس 》
سرش و انداخت پایین بازم هیچی نگفت بلند شد و رفت
میتسوری 《 تومیوکا .. 》
اوبانای 《 کانروجی ارزشش و نداره 》
رنگوکو و تنگن هم موافقت کردن
کاگایا سرفه ای کرد و سکوت اون جا رو ترک کرد و به سمت اتاقش رفت
شینوبو 《 بیاین یه تنبیه کوچولو برای تومیوکا سان انجام بدیم 》
سانمی 《 منظور 》
شینوبو 《 همه بیاید از همتون میخوام این تنبیه رو به مدت دو ماه طول بدیم تنبیه هم اینه که جوری رفتار کنیم انگار وجود نداره و نیستش اگرم چیزی گفت جوری رفتار کنیم انگار مزاحمه 》
سانمی 《 موافقم 》
مویچیرو 《 نادیده گرفتن هوم کار همیشه فقط اینبار باید کاری کنیم که واقعا حس کنه وجود نداره 》
میتسوری 《 مطمئن هستین 》
رنگوکو 《 نگران نباش کانروجی 》
و بعد هیچی نگفتن هر کدوم به سمتی رفت
ادامه دارد ....
- ۶.۱k
- ۰۱ آبان ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۵)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط