بهترین هاشیرا
واقعا نمیدونم پارت چند هستیم اگه میدونید بگید.
خب حالا میریم سر ادامه رمان.
در اصل هر کس نرفت خونه خودش .
رنگوکو و بقیه اون دیوار منتظر بودن .منتظر سانمی .
و شینوبو و میتسوری اینا هم همونجا موندند و کیورو هم میخوایست اونجا بخوابه.
الان کیورو و سانمی دارن خداحافظی میکنن.
سانمی: واقعا برای پدرت متاسفم.
کیورو با یه لبخند تلخ: مشکلی نیست.تقصیر ت نبود که بخوای به خاطرش معذرت خواهی کنی.
سانمی یه دفعه قلبش شروع کرد به بیشت تپیدن چون و حتی خودش هم نمیدونست چرا.
سانمی: خب.....ام...خداحافظ.
کیورو: خداحافظ.
سانمی با عجله رفت اونر دیوار.
سانمی با با یه دستش دیوار رو گرفته بود و با دست دیگه قلبش رو چنگ زده بود.
چرا اینجوری شدم؟
رنگوکو : حتما عاشق شدی.
گیومی: آره
گیو : فکر نمیکنید یک کم دارین زود نتیجه گیری میکنین؟
سانمی: وایسا . چی دارین میگین شما ها؟ ها؟
اوبانای: خب بیا بریم خونت بعد بهت میگیم.
سانمی با تعجب: باشه
و خلاصه همه شون رفتن خونه سانمی .
پایان
ادامه دارد
#بهترین_هاشیرا
#عمل_به_قول
خب حالا میریم سر ادامه رمان.
در اصل هر کس نرفت خونه خودش .
رنگوکو و بقیه اون دیوار منتظر بودن .منتظر سانمی .
و شینوبو و میتسوری اینا هم همونجا موندند و کیورو هم میخوایست اونجا بخوابه.
الان کیورو و سانمی دارن خداحافظی میکنن.
سانمی: واقعا برای پدرت متاسفم.
کیورو با یه لبخند تلخ: مشکلی نیست.تقصیر ت نبود که بخوای به خاطرش معذرت خواهی کنی.
سانمی یه دفعه قلبش شروع کرد به بیشت تپیدن چون و حتی خودش هم نمیدونست چرا.
سانمی: خب.....ام...خداحافظ.
کیورو: خداحافظ.
سانمی با عجله رفت اونر دیوار.
سانمی با با یه دستش دیوار رو گرفته بود و با دست دیگه قلبش رو چنگ زده بود.
چرا اینجوری شدم؟
رنگوکو : حتما عاشق شدی.
گیومی: آره
گیو : فکر نمیکنید یک کم دارین زود نتیجه گیری میکنین؟
سانمی: وایسا . چی دارین میگین شما ها؟ ها؟
اوبانای: خب بیا بریم خونت بعد بهت میگیم.
سانمی با تعجب: باشه
و خلاصه همه شون رفتن خونه سانمی .
پایان
ادامه دارد
#بهترین_هاشیرا
#عمل_به_قول
۱.۸k
۲۰ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.