🎋بسم رب الشهدا والصدیقین🎋
🎋بسم رب الشهدا والصدیقین🎋
🎋به مناسبت سالروز تولد
🎋شهید_فتح_الله_بختی
🎋تاریخ تولد : ۱ تیر ۱۳۴۶
🎋تاریخ شهادت : ۱۵ اسفند ۱٣٧٩
🥀مزار شهید : امامزاده علی صالح، ایلام
📝برای اولین بار در کوچه پس کوچه های خاطرات بیست سال پیش قدم برمیدارم. در پیچ و خم اسفندِ هفتاد و نه!
💠 به دنبال نشانی میگردم و عاقبت به خانه اش میرسم. گویی زمان در آن متوقف شده و در و دیوار، بارِ خاطرات دوران جانبازیاش را به دوش میکشند.
💠من با این خاطرات غریبه بودم! همه چیز در شنیده هایم خلاصه میشد.
حالا به دنبال مقصدی مشخص، دست قلم را گرفته و پا در این دوران گذاشته بودم تا اینبار دیده هایم را ثبت کنم📝
💠مقصودم دیدن مردی بود به اسم فتحالله. کتاب_جنگ بسته شده بود ولی او هنوز در آن سالها در سنگر و خاکریز👌 محکم ایستاده و حرف هایی داشت که برای منِ تشنه، به قطره آبی میمانست ولی برای خودش، هم درد بود و هم درمان!
💠با به یاد آوردن آنها روح خسته اش درد میکشید ولی دل تنگش آرام میگرفت. نمیدانم عاقبت صندلی🚝 چرخداری که روزی همدم تنهاییاش بود او را خسته کرد یا همین آلبوم خاطراتش عرصه را بر او تنگ کرد که طاقت نیاورد و از بند زمین رها شد.
💠رهایی بی قید و شرط پس از چندین سال اسارت در چنگال دردی به اسم جانبازی!
💠اسفند هفتاد و نه برای او زمستان نبود، بهار بود. بهار_آزادی که بهایش سیزدهسال همنشینی با ویلچر بود💔
#الّلهُـــمَّ عَجِّـــلْ لِوَلِیِّکَ الْفَــــــرَجْ
#شهدا_در_قهقهه_مستانه_شان_و_در_شادی_وصلشان_عند_ربهم_یرزقون_اند
#شهدا_رهبرم_را_دعا_کنید
#شهدای_مدافع_حرم
#شهدای_دفاع_مقدس
#شهدا_را_یاد_کنیم_با_ذکر_صلوات
🎋به مناسبت سالروز تولد
🎋شهید_فتح_الله_بختی
🎋تاریخ تولد : ۱ تیر ۱۳۴۶
🎋تاریخ شهادت : ۱۵ اسفند ۱٣٧٩
🥀مزار شهید : امامزاده علی صالح، ایلام
📝برای اولین بار در کوچه پس کوچه های خاطرات بیست سال پیش قدم برمیدارم. در پیچ و خم اسفندِ هفتاد و نه!
💠 به دنبال نشانی میگردم و عاقبت به خانه اش میرسم. گویی زمان در آن متوقف شده و در و دیوار، بارِ خاطرات دوران جانبازیاش را به دوش میکشند.
💠من با این خاطرات غریبه بودم! همه چیز در شنیده هایم خلاصه میشد.
حالا به دنبال مقصدی مشخص، دست قلم را گرفته و پا در این دوران گذاشته بودم تا اینبار دیده هایم را ثبت کنم📝
💠مقصودم دیدن مردی بود به اسم فتحالله. کتاب_جنگ بسته شده بود ولی او هنوز در آن سالها در سنگر و خاکریز👌 محکم ایستاده و حرف هایی داشت که برای منِ تشنه، به قطره آبی میمانست ولی برای خودش، هم درد بود و هم درمان!
💠با به یاد آوردن آنها روح خسته اش درد میکشید ولی دل تنگش آرام میگرفت. نمیدانم عاقبت صندلی🚝 چرخداری که روزی همدم تنهاییاش بود او را خسته کرد یا همین آلبوم خاطراتش عرصه را بر او تنگ کرد که طاقت نیاورد و از بند زمین رها شد.
💠رهایی بی قید و شرط پس از چندین سال اسارت در چنگال دردی به اسم جانبازی!
💠اسفند هفتاد و نه برای او زمستان نبود، بهار بود. بهار_آزادی که بهایش سیزدهسال همنشینی با ویلچر بود💔
#الّلهُـــمَّ عَجِّـــلْ لِوَلِیِّکَ الْفَــــــرَجْ
#شهدا_در_قهقهه_مستانه_شان_و_در_شادی_وصلشان_عند_ربهم_یرزقون_اند
#شهدا_رهبرم_را_دعا_کنید
#شهدای_مدافع_حرم
#شهدای_دفاع_مقدس
#شهدا_را_یاد_کنیم_با_ذکر_صلوات
۲.۶k
۰۱ تیر ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.