تا حریص تو شدم دست دگر راند تو را

تا حریصِ " تو " شدم دستِ دگر راند تو را
همچو بختک گذر از فاصله را ریخت به هم
شعر هم فاجعه شد لحظه ی راهی شدنت
بی تو انگیزه ی این قافیه ها ریخت به هم
شهر غمگین و دو صد تیشه به جانم زده ای
کامِ شیرین من و ، محفل ما ریخت به هم
چه پناهی که نشد ، باعث ویران شدنم !!!
گرمی و مرهم آن ،شانه چرا ریخت به هم
همه بر "باد" شدن " ذکر " و مسلمانی من
هر شکن از گسلِ زلفِ تو تا ریخت به هم
ستمِ زندگی ام‌ ...... ماحصلِ کوچِ شماست
ای بمیرد پدرِ ، آن که " تو " را ریخت به هم
دیدگاه ها (۳)

چشمان‌ِ شیطان گونه ای داری،دیدم،که کُفری مستمر دارمویران مکن...

زخم هایت را یکی یکی می بوسممی دانم گلوله ای که در سینه ات با...

:چشم مست یار را میخانه میریزد بهمسوز چشم یار را بتخانه میریز...

به لب نام تو می گویم به دل عشقت نهان دارم شبیه ماه می تابی ت...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط