زخم هایت را یکی یکی می بوسم
زخم هایت را یکی یکی می بوسم
می دانم گلوله ای که در سینه ات بال بال می زد
چقدر باید شبیه بال پروانه ای باشد
که از گلستانی پر آتش می گذرد
در روشنایی کم رنگ ماه و ستاره
نمی شود که آتش را دید
نمی شود در ستایش گل زخم هایت چیزی نوشت
چیزی پرسید
چیزی که هیچ چیز شبیه آن نیست...
تو بگو کنار آمدن باهرکه دلش تنگ است
چگونه است؟...
چگونه می شود آتش وار
دل به ققنوسی سپرد که در خسوف و خاکستر هم
به دیدار بهار دل خوش می کند...
گل زخم هایت تابه همیشه
تغزل سرخ لاله هایی ست
که داغ تو را
چون خون بر دل می کشد
و چون سرمه
بر چشم...
می دانم گلوله ای که در سینه ات بال بال می زد
چقدر باید شبیه بال پروانه ای باشد
که از گلستانی پر آتش می گذرد
در روشنایی کم رنگ ماه و ستاره
نمی شود که آتش را دید
نمی شود در ستایش گل زخم هایت چیزی نوشت
چیزی پرسید
چیزی که هیچ چیز شبیه آن نیست...
تو بگو کنار آمدن باهرکه دلش تنگ است
چگونه است؟...
چگونه می شود آتش وار
دل به ققنوسی سپرد که در خسوف و خاکستر هم
به دیدار بهار دل خوش می کند...
گل زخم هایت تابه همیشه
تغزل سرخ لاله هایی ست
که داغ تو را
چون خون بر دل می کشد
و چون سرمه
بر چشم...
۵.۲k
۲۶ مهر ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.