پارت26
پارت26
7برادر ناتنی
دیدم نشسته رو مبل و داره به خدمه ها
دستور میده اونو بزار اونجا اینو بزار اونور
یواش رفتم سمتش و یهو پریدم رو مبل که
از ترسش موزی که تو دهنش بود رفت حلقش
داشتم از خنده میپوکیدم که یهو لود شدم
و دیدم داداشم داره خفه میشه زود رفتم
کوبیدم پشتش و بعد از روش های چندان
داداشم دوباره زنده شد که مامانم چادر به سر وارد دعوا شد
مامان :عوااا هاک به سرم دختر بیا اینور
پسرمو کشتی
که منم یه سیلی کشیدم به گردن جونگکوک
و فرار کردم سمت اتاقم و درو پشت سرم
قفل کردم اونم داشت عین دیوونه ها
درو میکوبید که باز کنم منم با داد گفتم ...
(پایان پارت26)
7برادر ناتنی
دیدم نشسته رو مبل و داره به خدمه ها
دستور میده اونو بزار اونجا اینو بزار اونور
یواش رفتم سمتش و یهو پریدم رو مبل که
از ترسش موزی که تو دهنش بود رفت حلقش
داشتم از خنده میپوکیدم که یهو لود شدم
و دیدم داداشم داره خفه میشه زود رفتم
کوبیدم پشتش و بعد از روش های چندان
داداشم دوباره زنده شد که مامانم چادر به سر وارد دعوا شد
مامان :عوااا هاک به سرم دختر بیا اینور
پسرمو کشتی
که منم یه سیلی کشیدم به گردن جونگکوک
و فرار کردم سمت اتاقم و درو پشت سرم
قفل کردم اونم داشت عین دیوونه ها
درو میکوبید که باز کنم منم با داد گفتم ...
(پایان پارت26)
۵.۴k
۰۷ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.