پارت27
پارت27
7برادر ناتنی
با داد گفتم
ا.ت :من خرم اگه تا یه ساعت نشده درو باز کنم
و رفتم سمت حموم و بعد از کلی حموم کردن
و تست خوانندگی بیرون اومدم که دیدم
حتی نیم ساعت هم نشده منم که دشوییم داشت میریخت
و توی این اتاق وا مونده هم دشویی نیس
منم که خب زیر خر گفتن اینا نمیرم پس اهاااا
میرم حموم میشاشم خلاصه حالتون رو بد نکنم
رفتم شاشیدم و تخلیه شدم که یادم اومد که
تا چند ساعت دیگه مهمونی داریم و تولدمه
داشتم از ذوق میمردم و بالا پایین میپریدم که
در شکست و بابا با ی تبر با وحشت اومد تو و گفت ...
(پایان پارت27)
7برادر ناتنی
با داد گفتم
ا.ت :من خرم اگه تا یه ساعت نشده درو باز کنم
و رفتم سمت حموم و بعد از کلی حموم کردن
و تست خوانندگی بیرون اومدم که دیدم
حتی نیم ساعت هم نشده منم که دشوییم داشت میریخت
و توی این اتاق وا مونده هم دشویی نیس
منم که خب زیر خر گفتن اینا نمیرم پس اهاااا
میرم حموم میشاشم خلاصه حالتون رو بد نکنم
رفتم شاشیدم و تخلیه شدم که یادم اومد که
تا چند ساعت دیگه مهمونی داریم و تولدمه
داشتم از ذوق میمردم و بالا پایین میپریدم که
در شکست و بابا با ی تبر با وحشت اومد تو و گفت ...
(پایان پارت27)
۵.۸k
۱۰ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.