Part 29
Part 29
deep wound = زخم عمیق
اولش جونگکوک تعجب کرد ولی بعدش باهات همکاری کرد تا اینکه بعد از چند دقیقه نفس کم آوردید و از هم جدا شدید
_ اوووم ا/ت من همین الان میخوامت
+جونگکوک الان نه لطفاً بزار برای بعداً
_نمیتونم ا/ت ، نمیتونم تحمل کنم بهت نیاز دارم ، میدونی چقدر برای این لحظه صبر کردم ؟
+جونگکوکا بزارش برای شب باشه؟
_هوف خیلی خوب
با بوسه ای سطحی روی لباش کارتون رو تموم کردید و
از هم جدا شدید و دره اتاقو باز کردی
+خانم لی پایینه؟
_اره پایینه
+میدونه من اینجام؟
_نه وقتی آوردمت دیر وقت بود ، خانم لی خوابیده بود
+پس من میرم پایین پیشش
_برو عزیزم منم چند دقیقه دیگه میام
+باشه
از اتاق بیرون رفتی و داشتی از پله ها پایین میرفتی که
خانم لی رو دیدی که سر گاز داره آشپزی میکنه
دقیقا پشتش به تو بود پس تورو نمیدید
لبخندی زدی و ادامه پله هارو طی کردی ، آروم آروم قدم برداشتی تا نفهمه
نزدیک خانم لی شدی و آروم از پشت بغلش کردی
خانم لی هینی کشید و برگشت به سمتت
&خدای مننن ا/ت تویی؟؟درست میبینممم؟
با لبخند جواب دادی
+خودمم خانم لی
خانم لی دوباره تورو توی بغلش کشید و گفت
&میدونی چقدر دلم برات تنگ شده بود؟اصلا بدون تو این خونه صفا نداشت
+منم همینطوررر
با صدای جونگکوک از بغل هم دراومدید
_انگار خانم لی رو بیشتر از من دوست داری(با قیافه ی ناراحت و کیوت )
تو و خانم لی همزمان خندیدید و به جونگکوک نگاه کردید
_میخندی؟شب که به خدمتت رسیدم اونوقت م.......
با چشم قُره ی تو ادامه ی حرفشو خورد و تازه فهمید چه سوتی ای داده
_اِممم منظورم این بود انقد قلقلکت میدم تا آدم بشی ، حیح آره ( با خنده ی خجالتی و زوری)
بعدش توهم گفتی
+اممم آره دیگه خانم لی خوشحال شدم از دیدنتون با اجازه
هنوز حرفت تموم نشده صورتتو گرفتی و به سمت حیاطه عمارت دویدی
جونگکوک ویو :
بعد از اینکه ا/ت رفت بیرون انقدر خجالت کشیده بودم که نمیدونستم الان باید چی بگم واسه همین یهو گفتم :
_ همینی که ا/ت گفت
و بعدشم جونگکوکم سریع دووید بیرون......
deep wound = زخم عمیق
اولش جونگکوک تعجب کرد ولی بعدش باهات همکاری کرد تا اینکه بعد از چند دقیقه نفس کم آوردید و از هم جدا شدید
_ اوووم ا/ت من همین الان میخوامت
+جونگکوک الان نه لطفاً بزار برای بعداً
_نمیتونم ا/ت ، نمیتونم تحمل کنم بهت نیاز دارم ، میدونی چقدر برای این لحظه صبر کردم ؟
+جونگکوکا بزارش برای شب باشه؟
_هوف خیلی خوب
با بوسه ای سطحی روی لباش کارتون رو تموم کردید و
از هم جدا شدید و دره اتاقو باز کردی
+خانم لی پایینه؟
_اره پایینه
+میدونه من اینجام؟
_نه وقتی آوردمت دیر وقت بود ، خانم لی خوابیده بود
+پس من میرم پایین پیشش
_برو عزیزم منم چند دقیقه دیگه میام
+باشه
از اتاق بیرون رفتی و داشتی از پله ها پایین میرفتی که
خانم لی رو دیدی که سر گاز داره آشپزی میکنه
دقیقا پشتش به تو بود پس تورو نمیدید
لبخندی زدی و ادامه پله هارو طی کردی ، آروم آروم قدم برداشتی تا نفهمه
نزدیک خانم لی شدی و آروم از پشت بغلش کردی
خانم لی هینی کشید و برگشت به سمتت
&خدای مننن ا/ت تویی؟؟درست میبینممم؟
با لبخند جواب دادی
+خودمم خانم لی
خانم لی دوباره تورو توی بغلش کشید و گفت
&میدونی چقدر دلم برات تنگ شده بود؟اصلا بدون تو این خونه صفا نداشت
+منم همینطوررر
با صدای جونگکوک از بغل هم دراومدید
_انگار خانم لی رو بیشتر از من دوست داری(با قیافه ی ناراحت و کیوت )
تو و خانم لی همزمان خندیدید و به جونگکوک نگاه کردید
_میخندی؟شب که به خدمتت رسیدم اونوقت م.......
با چشم قُره ی تو ادامه ی حرفشو خورد و تازه فهمید چه سوتی ای داده
_اِممم منظورم این بود انقد قلقلکت میدم تا آدم بشی ، حیح آره ( با خنده ی خجالتی و زوری)
بعدش توهم گفتی
+اممم آره دیگه خانم لی خوشحال شدم از دیدنتون با اجازه
هنوز حرفت تموم نشده صورتتو گرفتی و به سمت حیاطه عمارت دویدی
جونگکوک ویو :
بعد از اینکه ا/ت رفت بیرون انقدر خجالت کشیده بودم که نمیدونستم الان باید چی بگم واسه همین یهو گفتم :
_ همینی که ا/ت گفت
و بعدشم جونگکوکم سریع دووید بیرون......
۸۸.۲k
۲۷ تیر ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱۰۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.