P11
P11
ا/ت: ببخشید ولی مسائل زندگی من شخصیه نیاز نمیبینم که به شما توضیح بدم
ته: نه بابا به عنوان دوست
(یهو زدم تو حرفش و ادامه دادم)
ا/ت:دوست پسر سابق
(منو گرفت چسبوند به دیوار)
ا/ت:ولم کن
ته:ا/ت منو دیونه نکن اگه نمیخوای بمیره ازش جدا میشی
ا/ت:تو از همون اول دیونه بودی بعدشم من از تو اجازه نمیگرم که کی با کی باشم یا نباشم
(اومد جلو فاصله مون خیلی کم شده بود طوری که نفساشو رو صورتم حس میکردم)
ته:پس دلت میخواد بمیره
ا/ت: حال روز خودتو دیدی تهیونگ واقعا خندم میگیره وقتی نگات میکنم
ته:بخاطر اینه که تو اینکار رو باهام کردی
ا/ت:نه اشتباه نکن من این کارو نکردم خودت کردی حالا ولم کن
(اومد نزدیک در گوشم گفت)
ته:صحبتمون اینجا تموم نمیشه فهمیدی
(ا/ت ته رو هول میده و میگه)
ا/ت:نمیتونی هیچ کاری کنی اگه یه بار دیگه ببینم مزاحمم میشی بهت رحم نمیکنم
ته:نه بابا خیلی ترسیدم مثلا با این ناخنات میخوای چیکار کنی
ا/ت: امتحانش مجانیه
ا/ت ویو:
ته رو جا گذاشتم و اومدم پیش کای
پایان ا/ت ویو
کای:ا/ت پنج ساعته کجا رفتی
ا/ت:تهیونگ عوضی دم در دسشویی گیرم انداخت
(بعد همه رو برای کای تعریف کرد)
کای:ا/ت تهینونگ هنوز دوست داره منم دماغمو دوس دارم
ا/ت:عقلتو از دس دادی نه وایسا تو میترسی ازش
کای:همه که مثل تو بلد نیستن از خودشون دفاع کنن
ا/ت:خودم بهت یاد میدم غمت نباشه اونم بدون پول به جای انجام دادن چیزی
کای:دستت درنکنه ولی من میدونم تو چی میخوای
ا/ت:یعنی نمیخوای به دوستت کمک کنی
کای:همین دوستی فاکی بود که تا الان نرفتم
ا/ت:این یعنی قبول کردی
کای:چیکار کنم من که شروع کردم توام میدونی که چیزیو شروع کنم تا تموم نکنم ول نمیکنم
ا/ت: برای همین تو دوستمی عین خودمی جیگولی
کای: چی جیگولی
ا/ت: ببخشید
کای:بار اخرت باشه ها
ا/ت: باش،چیکار کنیم که چشش دراد ها کای نظری نداری
کای:نمیدونم
ا/ت:دستتو بنداز دور کمرم
کای: مطمئنی
ا/ت:ارع اگه اومد خودم حسابشو میرسم
کای:باش
(کای دستشو میندازه دور کمر ا/ت تهیونگم که میبینه عصبی میشه میخواد بیا دهن و دماغ کای و یکی کنه که نامجون جلوشو میگیره)
نامجون:کجا
ته:مگه نمیبینی دستشو انداخته دور کمر ا/ت
نامجون:خب بندازه به توچه
ته:من ا/ت و.....
نامجون: من ا/ت و چی اون دوست پسر داره تورم فراموش کرده پس شر درس نکن و پشین سر جات
ته:الان به نظرت اینا برای من مهمه
نامجون: ته بگیر بشین مجبورم نکن یه کار دیگه کنم
(تهیونگ سرشو میندازه پایین و میشینه سر جاش ولی همش به اونا خیرس وقتی میبینه انقدر با هم شادن و خوشحالن سرشو میندازه پایین و یه قطر اشک از چشمش میاد پایین و بی صدا غصه میخوره جونگ کوک که بغل دستشه میبینه)
جونگ کوک: ته گریه نکن به جای گریه براش بجنگ
ته:اون حتی منو قبولم نداره همش نادیده ام میگیره
ا/ت: ببخشید ولی مسائل زندگی من شخصیه نیاز نمیبینم که به شما توضیح بدم
ته: نه بابا به عنوان دوست
(یهو زدم تو حرفش و ادامه دادم)
ا/ت:دوست پسر سابق
(منو گرفت چسبوند به دیوار)
ا/ت:ولم کن
ته:ا/ت منو دیونه نکن اگه نمیخوای بمیره ازش جدا میشی
ا/ت:تو از همون اول دیونه بودی بعدشم من از تو اجازه نمیگرم که کی با کی باشم یا نباشم
(اومد جلو فاصله مون خیلی کم شده بود طوری که نفساشو رو صورتم حس میکردم)
ته:پس دلت میخواد بمیره
ا/ت: حال روز خودتو دیدی تهیونگ واقعا خندم میگیره وقتی نگات میکنم
ته:بخاطر اینه که تو اینکار رو باهام کردی
ا/ت:نه اشتباه نکن من این کارو نکردم خودت کردی حالا ولم کن
(اومد نزدیک در گوشم گفت)
ته:صحبتمون اینجا تموم نمیشه فهمیدی
(ا/ت ته رو هول میده و میگه)
ا/ت:نمیتونی هیچ کاری کنی اگه یه بار دیگه ببینم مزاحمم میشی بهت رحم نمیکنم
ته:نه بابا خیلی ترسیدم مثلا با این ناخنات میخوای چیکار کنی
ا/ت: امتحانش مجانیه
ا/ت ویو:
ته رو جا گذاشتم و اومدم پیش کای
پایان ا/ت ویو
کای:ا/ت پنج ساعته کجا رفتی
ا/ت:تهیونگ عوضی دم در دسشویی گیرم انداخت
(بعد همه رو برای کای تعریف کرد)
کای:ا/ت تهینونگ هنوز دوست داره منم دماغمو دوس دارم
ا/ت:عقلتو از دس دادی نه وایسا تو میترسی ازش
کای:همه که مثل تو بلد نیستن از خودشون دفاع کنن
ا/ت:خودم بهت یاد میدم غمت نباشه اونم بدون پول به جای انجام دادن چیزی
کای:دستت درنکنه ولی من میدونم تو چی میخوای
ا/ت:یعنی نمیخوای به دوستت کمک کنی
کای:همین دوستی فاکی بود که تا الان نرفتم
ا/ت:این یعنی قبول کردی
کای:چیکار کنم من که شروع کردم توام میدونی که چیزیو شروع کنم تا تموم نکنم ول نمیکنم
ا/ت: برای همین تو دوستمی عین خودمی جیگولی
کای: چی جیگولی
ا/ت: ببخشید
کای:بار اخرت باشه ها
ا/ت: باش،چیکار کنیم که چشش دراد ها کای نظری نداری
کای:نمیدونم
ا/ت:دستتو بنداز دور کمرم
کای: مطمئنی
ا/ت:ارع اگه اومد خودم حسابشو میرسم
کای:باش
(کای دستشو میندازه دور کمر ا/ت تهیونگم که میبینه عصبی میشه میخواد بیا دهن و دماغ کای و یکی کنه که نامجون جلوشو میگیره)
نامجون:کجا
ته:مگه نمیبینی دستشو انداخته دور کمر ا/ت
نامجون:خب بندازه به توچه
ته:من ا/ت و.....
نامجون: من ا/ت و چی اون دوست پسر داره تورم فراموش کرده پس شر درس نکن و پشین سر جات
ته:الان به نظرت اینا برای من مهمه
نامجون: ته بگیر بشین مجبورم نکن یه کار دیگه کنم
(تهیونگ سرشو میندازه پایین و میشینه سر جاش ولی همش به اونا خیرس وقتی میبینه انقدر با هم شادن و خوشحالن سرشو میندازه پایین و یه قطر اشک از چشمش میاد پایین و بی صدا غصه میخوره جونگ کوک که بغل دستشه میبینه)
جونگ کوک: ته گریه نکن به جای گریه براش بجنگ
ته:اون حتی منو قبولم نداره همش نادیده ام میگیره
۵۵.۲k
۰۱ مرداد ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۲۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.