P12
P12
ته:اون حتی منو قبولم نداره همش نادیده ام میگیره
جونگ کوک: پاشو ببینم
ته:کجا
جونگ کوک:جیمین پاشو
جیمین:کجا
جونگ کوک:میگم پاشین دیگه انقد سوال نپرسین
(جونگ کوک با جیمین و ته میره سمت میزه ا/ت)
ا/ت:کای من فهمیدم نقششون چیه وقتی اومدن من اومدم معرفیت کنم دستتو بنداز دور کمرم بگو معرفی نمیکنی عشقم بعد که حرفا تموم شد من میگم خیلی دیر وقته بریم توام میکی ارع صبح باید بریم کمپانی وقتی میخواستیم خداحافظی کنیم تو میگی فردا میبینمتون
کای:این همه الان اومد به ذهنت
ا/ت:ارع
کای: باش
(جونگ کوک و تهیونگ و جیمین رسیدن)
جونگ کوک:به به ببین کی اینجاست ا/ت خانم
ا/ت:جونگ کوک خان جیمین خان چشممون به جمالتون روشن شد
جیمین:پارسال دوست امسال اشنا
(کای دستشو میندازه دور کمر ا/ت)
کای:عشقم معرفی نمیکنی
ا/ت:جیمین و جونگ کوک و تهیونگ کای دوست پسرم کای جیمین و جونگ کوک و تهیونگ دوستای قدیمیم
کای:خوشبختم
(تهیونگ زیر لب میگه جوری ا/ت بشنوه)
تهیونگ:ولی من نیستم
کای:چیزی گفتین
جونگ کوک:رسمی صحبت نکنید میتونی کوکی صدام کنی
کای:باش پس توام میتونی کای صدام کنی
جیمین:چند سالته
کای:۲۵
جیمین: یه سال از منو تهیونگ کوچیک تری ولی یه سال از جونگ کوک بزرگتری
(تهیونگ همش تو این مدت یه ا/ت بود ا/تم حواسش بود برای همین همش به کای نگا میکرد و میخندید )
ا/ت:بریم دیگه دیره
کای:ارع صبح باید بریم کمپانی
ا/ت:پس بچه ها خداحافظ
کای: خدانگهدار فردا میبینمتون
(تهیونگ با اخم و تعجب یه نگا به کای میکنه )
جیمین:فعلا
جونگ کوک: خداحافظ
تهیونگ:ا/ت میتونیم یه لحظه حرف بزنیم
ا/ت:درباره چیه همینجا بگو
تهیونگ:خصوصیه
ا/ت:فردا صبح میام کمپانی
تهیونگ:باشه پس فردا صبح میبینمت عشقم،اخ ببخشید از روی عادت گفتم
کای:مشکلی نداره بعضی وقتا پیش میاد ادم به دوس دختر سابقش بگه عشقم😏
ا/ت:بریم دیگه
کای:بریم
(ا/ت و کای باهم رفتن)
جونگ کوک:وای پسره چه سمجه
جیمین:ولی خودمونیما هم خوشتیپه هم خیلی خفن جوابتو داد
تهیونگ:اون جوابو میکنم تو حلقش حالیش میکنم کیم تهیونگ کیه و با کی طرفه
جونگ کوک:نکنه تو یه خونه زندگی میکنن
جیمین:والا اینطوری که دست تو دست رفتن احتمالا خونشون یکیه تختشونم یکیه
تهیونگ: دقیقا از کجا فهمیدید اینو
(جیمین و جونگ کوک پوزخندی زدن رفتن پیش بقیه اعضا)
ا/ت:کای دیدی چطوری داشت از حرص میمرد
کای:مرتیکه عوضی تو که دخترَ رو دوست داری پس چرا بهش خیانت میکنی
ا/ت:بسه کای
کای:میدونی چیه تا اخرش باهاتم
ا/ت:جدی میگی ولی نباید وسطش جا بزنی ها یعنی اجازه نمیدم مگه اینکه یه کتک بخوری
کای:نه بابا مگه از جونم سیر شدم کتکای تو رو بخورم تازه وقتی من بگم هستم یعنی هستم
ا/ت:امشب بیا خونه ی ما راستی...
ته:اون حتی منو قبولم نداره همش نادیده ام میگیره
جونگ کوک: پاشو ببینم
ته:کجا
جونگ کوک:جیمین پاشو
جیمین:کجا
جونگ کوک:میگم پاشین دیگه انقد سوال نپرسین
(جونگ کوک با جیمین و ته میره سمت میزه ا/ت)
ا/ت:کای من فهمیدم نقششون چیه وقتی اومدن من اومدم معرفیت کنم دستتو بنداز دور کمرم بگو معرفی نمیکنی عشقم بعد که حرفا تموم شد من میگم خیلی دیر وقته بریم توام میکی ارع صبح باید بریم کمپانی وقتی میخواستیم خداحافظی کنیم تو میگی فردا میبینمتون
کای:این همه الان اومد به ذهنت
ا/ت:ارع
کای: باش
(جونگ کوک و تهیونگ و جیمین رسیدن)
جونگ کوک:به به ببین کی اینجاست ا/ت خانم
ا/ت:جونگ کوک خان جیمین خان چشممون به جمالتون روشن شد
جیمین:پارسال دوست امسال اشنا
(کای دستشو میندازه دور کمر ا/ت)
کای:عشقم معرفی نمیکنی
ا/ت:جیمین و جونگ کوک و تهیونگ کای دوست پسرم کای جیمین و جونگ کوک و تهیونگ دوستای قدیمیم
کای:خوشبختم
(تهیونگ زیر لب میگه جوری ا/ت بشنوه)
تهیونگ:ولی من نیستم
کای:چیزی گفتین
جونگ کوک:رسمی صحبت نکنید میتونی کوکی صدام کنی
کای:باش پس توام میتونی کای صدام کنی
جیمین:چند سالته
کای:۲۵
جیمین: یه سال از منو تهیونگ کوچیک تری ولی یه سال از جونگ کوک بزرگتری
(تهیونگ همش تو این مدت یه ا/ت بود ا/تم حواسش بود برای همین همش به کای نگا میکرد و میخندید )
ا/ت:بریم دیگه دیره
کای:ارع صبح باید بریم کمپانی
ا/ت:پس بچه ها خداحافظ
کای: خدانگهدار فردا میبینمتون
(تهیونگ با اخم و تعجب یه نگا به کای میکنه )
جیمین:فعلا
جونگ کوک: خداحافظ
تهیونگ:ا/ت میتونیم یه لحظه حرف بزنیم
ا/ت:درباره چیه همینجا بگو
تهیونگ:خصوصیه
ا/ت:فردا صبح میام کمپانی
تهیونگ:باشه پس فردا صبح میبینمت عشقم،اخ ببخشید از روی عادت گفتم
کای:مشکلی نداره بعضی وقتا پیش میاد ادم به دوس دختر سابقش بگه عشقم😏
ا/ت:بریم دیگه
کای:بریم
(ا/ت و کای باهم رفتن)
جونگ کوک:وای پسره چه سمجه
جیمین:ولی خودمونیما هم خوشتیپه هم خیلی خفن جوابتو داد
تهیونگ:اون جوابو میکنم تو حلقش حالیش میکنم کیم تهیونگ کیه و با کی طرفه
جونگ کوک:نکنه تو یه خونه زندگی میکنن
جیمین:والا اینطوری که دست تو دست رفتن احتمالا خونشون یکیه تختشونم یکیه
تهیونگ: دقیقا از کجا فهمیدید اینو
(جیمین و جونگ کوک پوزخندی زدن رفتن پیش بقیه اعضا)
ا/ت:کای دیدی چطوری داشت از حرص میمرد
کای:مرتیکه عوضی تو که دخترَ رو دوست داری پس چرا بهش خیانت میکنی
ا/ت:بسه کای
کای:میدونی چیه تا اخرش باهاتم
ا/ت:جدی میگی ولی نباید وسطش جا بزنی ها یعنی اجازه نمیدم مگه اینکه یه کتک بخوری
کای:نه بابا مگه از جونم سیر شدم کتکای تو رو بخورم تازه وقتی من بگم هستم یعنی هستم
ا/ت:امشب بیا خونه ی ما راستی...
۷۲.۸k
۰۱ مرداد ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.