Part21
Part21
ته ویو
رفتم حموم و اومدن بیرون و لباسامو پوشیدم و گفتم برم اتاق ات تا از دلش دربیارن و حتما ناراحتم هست برا خانواده
رفتم تو اییییییی چرا انقدر اینجا سردههههه رفتم جلو تر چون تخت اون ورو بود ندیده بودمش با حوله سفید خوابیده بود و لوسیون کوکوناتشو زده بود که کل اتاق پز شده بود از این بود دلنشین تو این سرما که این بچه بی مخ سرما میخورده رفتم درو پنجره هارو بستم و پتورو کشیدم روش و رفتم بیرون رفتم پایین آنجا همه چی زود پیش میره ساعت ۱۲ دقیق باید نهار خورد اما من گشنم نیستتتتتت هعییییی به هر حال ناهار خوردم و همه گفتن باید بریم خرید برا فردا شب بعدا برمیگردیم با عمه عم سئول چون عمه عم فقط سئول زندگی میکنه منم رفتم خوابیدم
پرش زمانی به ساعت ۱۷:۲۴دقیقه.........................................................
ته ویو
از خواب بیدار شدم رفتم پایین هیچکس نبود زنگ زدم بابا گفت رفتن خرید هوفففف آخرش باید خودم برم الان تنهایی چیکار کنم عههه یعنی اتو بردن فکر نکنم بزتر ببینم رفتم بالا دیدم هنوز خوابه نشستم رو تخت بالا سرش و موهاشو ناز کردم
ته:این جند وقت خیلی اذیت شدی میدونم ولی برات جبرانش پیکنم قول میدم
که بیدار شد
ات:تو اینجا چیکار میکنی برو بیرون حوله تنمه
ته:(پوکر)
ات:چیههههه چرا اینطوری نگاه میکنی(نسبتا بلند)
ته:خواب باشی با حوله بعد بیام روت پتو بندازم و درارو ببندم سردت نشه بعد اینطوری جوابمو میدی
ات:لازم نکرده سرتو بندازی بیا تو اتاق یک خانم مجرد کهههههه.......(رفت تو فکر)
ات ویو
شرط پارت بعد
لایک۱۵
کامنت۱۰
ته ویو
رفتم حموم و اومدن بیرون و لباسامو پوشیدم و گفتم برم اتاق ات تا از دلش دربیارن و حتما ناراحتم هست برا خانواده
رفتم تو اییییییی چرا انقدر اینجا سردههههه رفتم جلو تر چون تخت اون ورو بود ندیده بودمش با حوله سفید خوابیده بود و لوسیون کوکوناتشو زده بود که کل اتاق پز شده بود از این بود دلنشین تو این سرما که این بچه بی مخ سرما میخورده رفتم درو پنجره هارو بستم و پتورو کشیدم روش و رفتم بیرون رفتم پایین آنجا همه چی زود پیش میره ساعت ۱۲ دقیق باید نهار خورد اما من گشنم نیستتتتتت هعییییی به هر حال ناهار خوردم و همه گفتن باید بریم خرید برا فردا شب بعدا برمیگردیم با عمه عم سئول چون عمه عم فقط سئول زندگی میکنه منم رفتم خوابیدم
پرش زمانی به ساعت ۱۷:۲۴دقیقه.........................................................
ته ویو
از خواب بیدار شدم رفتم پایین هیچکس نبود زنگ زدم بابا گفت رفتن خرید هوفففف آخرش باید خودم برم الان تنهایی چیکار کنم عههه یعنی اتو بردن فکر نکنم بزتر ببینم رفتم بالا دیدم هنوز خوابه نشستم رو تخت بالا سرش و موهاشو ناز کردم
ته:این جند وقت خیلی اذیت شدی میدونم ولی برات جبرانش پیکنم قول میدم
که بیدار شد
ات:تو اینجا چیکار میکنی برو بیرون حوله تنمه
ته:(پوکر)
ات:چیههههه چرا اینطوری نگاه میکنی(نسبتا بلند)
ته:خواب باشی با حوله بعد بیام روت پتو بندازم و درارو ببندم سردت نشه بعد اینطوری جوابمو میدی
ات:لازم نکرده سرتو بندازی بیا تو اتاق یک خانم مجرد کهههههه.......(رفت تو فکر)
ات ویو
شرط پارت بعد
لایک۱۵
کامنت۱۰
۴.۰k
۰۲ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.