وقتی به عنوان جاسوس رفته بودی خونش ولی...
وقتی به عنوان جاسوس رفته بودی خونش ولی...
p⁸
-دور هم جمع شده بودن و داشتن شام میخوردن..سکوت بینشون با حرفای مری شکست
مری:ازتون ی خواهشی دارم
هیونسو:چی؟
مری:هرچیم بشه به تهیونگ اسیب نزنین
اونوو:ولی هدف اصلی ما اونه
مری:گفتم نباید بهش اسیبی بزنین*بلند
-بعد ی نفس عمیق جواب مری رو داد
اونوو:باشه
[سه روز بعد]
-عملیات داشت شروع میشد...مری و اونوو قبل رفتن تهیونگ و شریکاش به اون انبار بمب جاساز کرده بودن تا وقتی جنسارو کامل اونجا گزاشتن همه رو نابود کنن
همشون مجهز به اصلحه و زد گلوله بودن..از دور کمین کرده بودن و منتظر بودن تا شریک تهیونگ برسه
مری و اونوو جلوی انبار و هیونسو و نابی نزدیک محل قرارشون بودن
مری:باید بریم نزدیک تر..تا دید بهتری داشته باشیم
اونوو:اوکی..اونجا چندتا شنوت جاسازی شده ک میتونیم صداهاشون رو بشنویم
مری:خوبه
-به همراه تهیونگ و سوهو و تعداد زیادی از افرادشون به محل قرار رسیدن..بعد ۱۰ دیقه ماشینی جلوشون نگه داشت و مردی از داخلش پیاده شد..لحظه ای بعد پیامی روی گوشی جین اومد ولی بخاطر معامله نگاهی بهش نکرد..۲۴ میلیارد دلار بابت جنسا هزینه کردن..ساعتی بعد جنسارو به انبار رسوندن و تهیونگ و شریکاش برای ی جشن کوچیک به بار نزدیک محل قرارشون رفتن
جنسا به انبار رسیدن..تو مدت زمان خیلی کم همه جنسارو به داخل انبار انتقال دادن..از داخل شنوت ها میشنیدن ک ماشینا کاملا خالی شدن و تمام جنسا داخل انبار بار گذاری شدن
مری:با شمارش من بمبارو بترکون...5..4..3..2..1..حالا...در عرض یک ثانیه انبار منفجر شد
مری:بلخره موفق شدیم
اونوو:اره*لبخند
مری:من باید برگردم
اونوو:باشه..فعلا
-به عمارت رسیدن..تهیونگ با سرعت بیشتری رفت داخل تا سجونگ رو ببینه ولی جین برعکس اون قدم های اهسته ای برداشت..یادش افتاد ک حین قرار پیامی براش اومده بود..وسط حیاط وایساد و پیام رو باز کرد..مشخصات سجونگ بودن..با دیدن اون مشخصات خونش به جوش اومد..دویید و رفت داخل
_:دلم برات تنگ شده بود سجونگ
مری:منم همین طور..کارتون خوب پیش رفت؟
_:اره..فردا فروششون رو شروع میکنیم
-درحال صحبت بودن ک لحظه ای صدای گلوله فضای عمارتو در هم گرفت..لبخنداشون محو شد..اون جین بود ک به سمت مری اصلحه گرفته بود..بعد لحظه ای شکه شدن لب زد
ادامش پارت بعد..
p⁸
-دور هم جمع شده بودن و داشتن شام میخوردن..سکوت بینشون با حرفای مری شکست
مری:ازتون ی خواهشی دارم
هیونسو:چی؟
مری:هرچیم بشه به تهیونگ اسیب نزنین
اونوو:ولی هدف اصلی ما اونه
مری:گفتم نباید بهش اسیبی بزنین*بلند
-بعد ی نفس عمیق جواب مری رو داد
اونوو:باشه
[سه روز بعد]
-عملیات داشت شروع میشد...مری و اونوو قبل رفتن تهیونگ و شریکاش به اون انبار بمب جاساز کرده بودن تا وقتی جنسارو کامل اونجا گزاشتن همه رو نابود کنن
همشون مجهز به اصلحه و زد گلوله بودن..از دور کمین کرده بودن و منتظر بودن تا شریک تهیونگ برسه
مری و اونوو جلوی انبار و هیونسو و نابی نزدیک محل قرارشون بودن
مری:باید بریم نزدیک تر..تا دید بهتری داشته باشیم
اونوو:اوکی..اونجا چندتا شنوت جاسازی شده ک میتونیم صداهاشون رو بشنویم
مری:خوبه
-به همراه تهیونگ و سوهو و تعداد زیادی از افرادشون به محل قرار رسیدن..بعد ۱۰ دیقه ماشینی جلوشون نگه داشت و مردی از داخلش پیاده شد..لحظه ای بعد پیامی روی گوشی جین اومد ولی بخاطر معامله نگاهی بهش نکرد..۲۴ میلیارد دلار بابت جنسا هزینه کردن..ساعتی بعد جنسارو به انبار رسوندن و تهیونگ و شریکاش برای ی جشن کوچیک به بار نزدیک محل قرارشون رفتن
جنسا به انبار رسیدن..تو مدت زمان خیلی کم همه جنسارو به داخل انبار انتقال دادن..از داخل شنوت ها میشنیدن ک ماشینا کاملا خالی شدن و تمام جنسا داخل انبار بار گذاری شدن
مری:با شمارش من بمبارو بترکون...5..4..3..2..1..حالا...در عرض یک ثانیه انبار منفجر شد
مری:بلخره موفق شدیم
اونوو:اره*لبخند
مری:من باید برگردم
اونوو:باشه..فعلا
-به عمارت رسیدن..تهیونگ با سرعت بیشتری رفت داخل تا سجونگ رو ببینه ولی جین برعکس اون قدم های اهسته ای برداشت..یادش افتاد ک حین قرار پیامی براش اومده بود..وسط حیاط وایساد و پیام رو باز کرد..مشخصات سجونگ بودن..با دیدن اون مشخصات خونش به جوش اومد..دویید و رفت داخل
_:دلم برات تنگ شده بود سجونگ
مری:منم همین طور..کارتون خوب پیش رفت؟
_:اره..فردا فروششون رو شروع میکنیم
-درحال صحبت بودن ک لحظه ای صدای گلوله فضای عمارتو در هم گرفت..لبخنداشون محو شد..اون جین بود ک به سمت مری اصلحه گرفته بود..بعد لحظه ای شکه شدن لب زد
ادامش پارت بعد..
۶.۷k
۱۸ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.