چشمای قشنگ تو
#part122
چشمای قشنگ تو✨
#دیانا
کل خونه رو تمیز و تزئین کردیم و تو خونه خود مهشاداینا همه چیزو اوکی کردیم بعدشم رفتیم حمومممم و اومدیم بیرون و یه ارایش ملایم کردیم و یه کفش تقریبا پاشنه بلند بنفش پوشیدم و موهامو لخت کردم و ریختم رو شونه هام خیلی دلم برا ارسلان تنگ شده بود خیلیییی دست از افکار بنفشم ورداشتم و رفتم بالا که دیگم همشون بالان و منتظر وایستادن
مهشاد: چه عجب اومدییی محراب کو پس؟
دیانا: با متین رف دنبال ارسلان
نیکا:عه محرابم رف؟
دیانا: اوممم رف
مهشاد:هعییی
دیانا: ووییییییییییی راســـــــــتیییی
نیکا: چته
دیانا: بهش گفتین چیزی ب ارسلان نگههه
مهشاد: ار وحشیییی
دیانا: ادم ب خواهر شوهرش نچ نچ😂
مهشاد:خواهش مندم خواهرشوهر بازی درنیار با تشکرر😂
دیانا: مگ میشه خواهر شوهر باشی و خواهر شوهر بازی درنیاری
مهشاد:اخه فرق داری ط با همه ی شکل دیگس اون خندیدنت ترسناکه ی روزم نبینمت
نیکا: خواننده کی بودی ططط
مهشاد:شوهـــــــرم
دیانا:خجالت بکش هی شوهرم شوهرم🤣🤣🤣
مهشاد: خو بابای بچمـــــــــــــه
نیکا: زن داداشم زن داداشای قدیم
دیانا:حیات کو پـــــــــــسسسس؟
مهشاد: نمدونم فک کنم محراب باخودش برده
دیانا: زبونت😂
دینگ دینگ دینگ دینگ
نیکا:واییییی اومدنننن
مهشاد:چراغارو خاموش کنیددد
دیانا:برف شادی بده من
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ارسلان: هوففف چرا همه چراغارو خاموشههه
متین: نمیدونبم والا
دیانا:جیـــــــــــــــــــغغغغغغغغغغغغغغغغغغ
مهشاد: تولدتتتتتت مبارککککککککک
نیکا:گیلی گیلییییییییی
ارسلان: یا مجید عباسسسس
چی شده چه خبره کی حمله کرده وایییی
دیانا: تولدت مبارکککک
ارسلان: عه تولدمه
مهشاد: ن تولد منــــــــــــــــع😶😐
ارسلان: عه اها مرسی
نیکا: یکم ذوق نکنی
مهشاد: ایششششش بی احساسس
دیانا: هعیببببب
ارسلان: مرسی هم خیلی خشگل شدید هم خیلی زحمت کشیدید مرسیییی
مهتا: واییی پسرم خوش اومدی
مهناز: تولدت مبارک پســـــرم
ارش: به به اقاااا مبارکهههه
اراد: چطوری پسر عزیزمممم
ارسلان: مرسیی ازهمتون خیلی زحمت کشیدید
مهتا: همشو دیانا و نیکا کشیدن
مهشاد: واییی مامان واقن کککک
مهتا: اهااهااها یادم رف اصن همشو مهشاد کشید 😂
دیاناونیکا: هعییییی
ارسلان: بیاید بریم بت ادامه مهمونی که واسه زحمت سع تاشونه برسیم تا جنگ راه نیفتاده😂
همه: اره اره بریمم
چشمای قشنگ تو✨
#دیانا
کل خونه رو تمیز و تزئین کردیم و تو خونه خود مهشاداینا همه چیزو اوکی کردیم بعدشم رفتیم حمومممم و اومدیم بیرون و یه ارایش ملایم کردیم و یه کفش تقریبا پاشنه بلند بنفش پوشیدم و موهامو لخت کردم و ریختم رو شونه هام خیلی دلم برا ارسلان تنگ شده بود خیلیییی دست از افکار بنفشم ورداشتم و رفتم بالا که دیگم همشون بالان و منتظر وایستادن
مهشاد: چه عجب اومدییی محراب کو پس؟
دیانا: با متین رف دنبال ارسلان
نیکا:عه محرابم رف؟
دیانا: اوممم رف
مهشاد:هعییی
دیانا: ووییییییییییی راســـــــــتیییی
نیکا: چته
دیانا: بهش گفتین چیزی ب ارسلان نگههه
مهشاد: ار وحشیییی
دیانا: ادم ب خواهر شوهرش نچ نچ😂
مهشاد:خواهش مندم خواهرشوهر بازی درنیار با تشکرر😂
دیانا: مگ میشه خواهر شوهر باشی و خواهر شوهر بازی درنیاری
مهشاد:اخه فرق داری ط با همه ی شکل دیگس اون خندیدنت ترسناکه ی روزم نبینمت
نیکا: خواننده کی بودی ططط
مهشاد:شوهـــــــرم
دیانا:خجالت بکش هی شوهرم شوهرم🤣🤣🤣
مهشاد: خو بابای بچمـــــــــــــه
نیکا: زن داداشم زن داداشای قدیم
دیانا:حیات کو پـــــــــــسسسس؟
مهشاد: نمدونم فک کنم محراب باخودش برده
دیانا: زبونت😂
دینگ دینگ دینگ دینگ
نیکا:واییییی اومدنننن
مهشاد:چراغارو خاموش کنیددد
دیانا:برف شادی بده من
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ارسلان: هوففف چرا همه چراغارو خاموشههه
متین: نمیدونبم والا
دیانا:جیـــــــــــــــــــغغغغغغغغغغغغغغغغغغ
مهشاد: تولدتتتتتت مبارککککککککک
نیکا:گیلی گیلییییییییی
ارسلان: یا مجید عباسسسس
چی شده چه خبره کی حمله کرده وایییی
دیانا: تولدت مبارکککک
ارسلان: عه تولدمه
مهشاد: ن تولد منــــــــــــــــع😶😐
ارسلان: عه اها مرسی
نیکا: یکم ذوق نکنی
مهشاد: ایششششش بی احساسس
دیانا: هعیببببب
ارسلان: مرسی هم خیلی خشگل شدید هم خیلی زحمت کشیدید مرسیییی
مهتا: واییی پسرم خوش اومدی
مهناز: تولدت مبارک پســـــرم
ارش: به به اقاااا مبارکهههه
اراد: چطوری پسر عزیزمممم
ارسلان: مرسیی ازهمتون خیلی زحمت کشیدید
مهتا: همشو دیانا و نیکا کشیدن
مهشاد: واییی مامان واقن کککک
مهتا: اهااهااها یادم رف اصن همشو مهشاد کشید 😂
دیاناونیکا: هعییییی
ارسلان: بیاید بریم بت ادامه مهمونی که واسه زحمت سع تاشونه برسیم تا جنگ راه نیفتاده😂
همه: اره اره بریمم
۷.۴k
۲۱ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.