ღForced marriageღ
ღForced marriageღ
پارت۸
یه دفه براید بلندم کرد ..برای اینکه نیوفتم دستمو دوره گردنش حلقه کردم..
یجی:هوی ..چیکار میکنی..منو بزار زمین خودم میتونم بیام..
کوک:دهنتو ببند ... الان ۱ساعته از دم کلبه رسیدیم ۱متریه کلبه...الان ساعت ۳ و من دوساعت دیگه باید برم دنبال اون عجوزه تا ورشکستم کنه
یجی:واقعا..ساعت ۳...زودتر برو دیرم شددد
کوک:مگه خر گیر اوردی پرو..
یجی:خوب بزارم زمین تا شب برسیم:|
کوک:ایش..
حرکت کردیم و رسیدیم دمه شهر ساعت تقریبا۴ونیم بود و تا خونه خیلی راه بود..
یجی:هویج..بزارم زمین پام بهتر شده
کوک که انگاری از خداش بود زود ولم کرد نزدیک بود با مخ برم تو زمین ولی تعادلمو حفظ کردم..
یجی:اوی پسره وحشی نمیتونی ادم باشی خره خوبی باشش
کوک:منکه ادمم ولی تو حیوونی مغز نداری
یجی:من مغز دارم فقط با هرکسی هرجور بخوام رفتار میکنم
کوک:خیلی پرویی جای دستت درد نکنته
یجی:حتا اگرم میخواستم بگم دیگه نمیگم
کوک:خب نگو از یه جوراب بعیدم نیست
بعد شرو کرد حرکت کردن ولی تو راه هی دعوا میردن و راه میرفتن..
یجی زیر لب:احمقه بز..نگا قیافشو..ایش
کوک:میفهمم چی میگیا یکم ادم باش🤌
یجی:نمیخوام
کوک:دختره خر ...جوراب
یجی:ببین چیا صدام میکنه ها..دختره..خر..جوراب..لاک پشت..اصن انقد زیاده امارش از دستم در رفته
کوک:هه...ببین کی اینو میگه..خودتو یادت رفته ها....
یجی:مگه من بت چی گفتم منکه همش بت میگم جنابه جئون
کوک:(بادهن باز نگاش میکنه)
یجی:ها چته یجوری نگا میکنی انگاری غیر از اینه..
کوک:عمم بود میگفت ..هوی پسره،اقای اسم،هویج،پسره بز،کله خر،کیوته خر،جونگو
یجی:یااا...عمت بود میگفت شلغممم
کوک:عمم بود میگف حیوون
یجی:اره عمت بود من نگفتم
کوک:اصن چرا دارم بایه گاو حرف میزنم؟
یجی:بیاا تحویل بگیر گاو خودتی پسر...
به خودمون اومدیم دیدیم همه دارن با خنده وتعجب نگامون میکنن بعضیا شونم زیر گوش هم پچ پچ میکردن که یه پیرزن اومد جلومون
پیرزنه:بهتره برین خونتون بحصای زنو و شوهریتونو ادامه بدین سرمون رفت..درضمن دوتاتون بی ادبین..
بیا کارم به جایی رسیده مردم پشت سرم حرف بزنن(کوک و یجی تو ذهنشون)
کوک/یجی:بیا تحویل بگیر هرچی میکشم زیر سره توعه
کوک:ببخشید که تا اینجا بغلت کردم که خانم پاش درد میکرد اخرم یه تشکر خشک و خالی نکرد
یجی:اینجوری میگی فک میکنن خیلی پسره گلی هستی عمم بود بم تجاوز کردددد
کوک/یجی:اصن خودم بقیشو میرم از جلو چشام خفه شووو
از هم جدا شدیم و حرکت کردم سمت خونه ..رسیدم دیدم ساعت ۴ونیمه یه دوش پنج دیقه ای گرفتم موها مو خشک کردم و لباسامو پوشیدم(عکس میزارم)خودمو انداختم بیرون پدرم خونه نبود مادرمم طبق گفته خودش امروز خونه مادر پسرس که قراره باش ازدواج کنم...رفتم بیرون
پارت۸
یه دفه براید بلندم کرد ..برای اینکه نیوفتم دستمو دوره گردنش حلقه کردم..
یجی:هوی ..چیکار میکنی..منو بزار زمین خودم میتونم بیام..
کوک:دهنتو ببند ... الان ۱ساعته از دم کلبه رسیدیم ۱متریه کلبه...الان ساعت ۳ و من دوساعت دیگه باید برم دنبال اون عجوزه تا ورشکستم کنه
یجی:واقعا..ساعت ۳...زودتر برو دیرم شددد
کوک:مگه خر گیر اوردی پرو..
یجی:خوب بزارم زمین تا شب برسیم:|
کوک:ایش..
حرکت کردیم و رسیدیم دمه شهر ساعت تقریبا۴ونیم بود و تا خونه خیلی راه بود..
یجی:هویج..بزارم زمین پام بهتر شده
کوک که انگاری از خداش بود زود ولم کرد نزدیک بود با مخ برم تو زمین ولی تعادلمو حفظ کردم..
یجی:اوی پسره وحشی نمیتونی ادم باشی خره خوبی باشش
کوک:منکه ادمم ولی تو حیوونی مغز نداری
یجی:من مغز دارم فقط با هرکسی هرجور بخوام رفتار میکنم
کوک:خیلی پرویی جای دستت درد نکنته
یجی:حتا اگرم میخواستم بگم دیگه نمیگم
کوک:خب نگو از یه جوراب بعیدم نیست
بعد شرو کرد حرکت کردن ولی تو راه هی دعوا میردن و راه میرفتن..
یجی زیر لب:احمقه بز..نگا قیافشو..ایش
کوک:میفهمم چی میگیا یکم ادم باش🤌
یجی:نمیخوام
کوک:دختره خر ...جوراب
یجی:ببین چیا صدام میکنه ها..دختره..خر..جوراب..لاک پشت..اصن انقد زیاده امارش از دستم در رفته
کوک:هه...ببین کی اینو میگه..خودتو یادت رفته ها....
یجی:مگه من بت چی گفتم منکه همش بت میگم جنابه جئون
کوک:(بادهن باز نگاش میکنه)
یجی:ها چته یجوری نگا میکنی انگاری غیر از اینه..
کوک:عمم بود میگفت ..هوی پسره،اقای اسم،هویج،پسره بز،کله خر،کیوته خر،جونگو
یجی:یااا...عمت بود میگفت شلغممم
کوک:عمم بود میگف حیوون
یجی:اره عمت بود من نگفتم
کوک:اصن چرا دارم بایه گاو حرف میزنم؟
یجی:بیاا تحویل بگیر گاو خودتی پسر...
به خودمون اومدیم دیدیم همه دارن با خنده وتعجب نگامون میکنن بعضیا شونم زیر گوش هم پچ پچ میکردن که یه پیرزن اومد جلومون
پیرزنه:بهتره برین خونتون بحصای زنو و شوهریتونو ادامه بدین سرمون رفت..درضمن دوتاتون بی ادبین..
بیا کارم به جایی رسیده مردم پشت سرم حرف بزنن(کوک و یجی تو ذهنشون)
کوک/یجی:بیا تحویل بگیر هرچی میکشم زیر سره توعه
کوک:ببخشید که تا اینجا بغلت کردم که خانم پاش درد میکرد اخرم یه تشکر خشک و خالی نکرد
یجی:اینجوری میگی فک میکنن خیلی پسره گلی هستی عمم بود بم تجاوز کردددد
کوک/یجی:اصن خودم بقیشو میرم از جلو چشام خفه شووو
از هم جدا شدیم و حرکت کردم سمت خونه ..رسیدم دیدم ساعت ۴ونیمه یه دوش پنج دیقه ای گرفتم موها مو خشک کردم و لباسامو پوشیدم(عکس میزارم)خودمو انداختم بیرون پدرم خونه نبود مادرمم طبق گفته خودش امروز خونه مادر پسرس که قراره باش ازدواج کنم...رفتم بیرون
۳۰.۴k
۱۵ خرداد ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۵۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.