don't let me (اجازه نده بروم)
#p14
یهو زیر پام خالی شد چشامو بسم
داشتم اشهدمو میخوندم که دستای یکی رو دور خودم احساس کردم چشامو که باز کردم یونگی رو دیدم
نمیدونستم چی بگم احساس میکردم صورتم گر گرفته
بیشتر که بهش توجه کردم صورتش از عصبانیت داشت قرمز میشد
_مگه بهتون نگفتم نرید اونور خطرناکه
از نگاهش ترسیدم نمیدونستم چی بگم با با لکنت بهش گفتم
+ب....بخشید فک..کر نمیکردم اینجوری بشه
که یهو بانو چوی اومد سمت و من کشید سمتش
بانوچوی:تو.... تو چطور جرعت میکنی با شاهزاده خانم اینجور صحبت کنی
_شما.....
_شما چطور میتونید این حرف رو بزنید اگه بلایی سرش میومد چی (داد)
+خواهش میکنم داد نزن
_اما
+اما چی با این کارات باعث میشی من بیشتر بترسم
با این حرفم همینجوری بهم نگاه میکرد بدون هیچی به راهش ادامه داد که با بانو چوی ساکت همراهش راه افتادم
تو راه هیچکی صداش درنمیومد انگار که همه باهم قهر بودن
که بانو چوی اروم دهن باز کرد که برگشتم سمتش
بانوچوی:بانوی من میدونید چقدر نگرانتون شدم
+من خودمم باورم نمیشه.....فکر نمیکردم اینجور بشه
بانوچوی:نزدیک بود سکته کنم
+از چی
بانوچوی:محافظ مین اولین بار بود اینجوری میدیدمش
+وای بانو چوی خودم نزدیک بود از ترس بمیر
برای چند دقیقه ساکت شدم که ادامه دادم
+نگاهش خیلی ترسناک بود حتی ترسناک تر از نگاه های پدرم
هردومون ساکت شدیم و به راهمون ادامه دادیم که بعد از ۱۵ مین پیاده روی رسیدم
یونگی حتی یک کلمه هم به زبون نمیورد ساکت یه گوشه نشسته یود و حواسش به ما بود همینطور که من و یانو چوی کنار دریاچه نشسته بودیم یهو سایه یونگی بالا سرم احساس کردم که یه سمتش برگشتم که با صدای خشدار روبه بانو چوی گفت
_میشه مارو تنها بذاری
بانو چوی:باشه من اون جا میرم کارم داشتید صدام کنید
با تعجب داشتم بهش نگاه میکردم که متوجه شدم بانو چوی داره از پشت سرش برام چشمک میزنه چشم غره ای بهش رفتم که یونگی کنارم نشت نگاهم بهش افتاد و بهش گفتم
+با من کاری داشتی
_راستش راجب یکم پیش من واقعاً متاسفم
نباید سرتون داد میزدم
+بله من متوجه هستم.....تازه ممکن بود پدرم هم بابت اتفاقی که میوفتاد تورو تنبیهه کنه
_ولی من نگران این که تنبیهه بشم نبودم نگران..........
شرایط پارت بعد🦋
لایک)35+
کامنت)۷٠+
#bts #fick #kpop #idol
#بنگتن #شوگا #یونگی #اگوست_دی
#کره #بی_تی_اس #ارمی #بی_تی_اس #بی_تی_اس_و_ارمی_برای_همیشه_با_همن #کره_جنوبی #جانگکوک #جیمین #تهیونگ #هوسوک #نامجون #جین #شوگا #کیم_نامجون #کیم_سوکجین #مین_یونگی #جانگ_هوسوک #پارک_جیمین #کیم_تهیونگ #جئون_جانگکوک #کیدراما #کیپاپ #بلک_پینک #بلینک #جیسو #جنی #رزی #لیسا #بی_تی_اس #جین #جیمین #جیهوپ #شوگا #نامجون #تهیونگ #جونگکوک #جی_چانگ_ووک #رایدس #هان_هیو_جو #آیو #استری_کیدز #فلیکس #تیک_تاک #کیوت #هان_سو_هی #ویسگون #کیم_بوم #اکسو #کای #روباه_نه_دم #شادی #وینچنزو #پنت_هاوس #اکسو #اکسوال #کای #بکهیون #سوهو #لی #شیومین #چن #چانیول #دی_او #ایتزی #میدزی #هایجی #لیا #ریوجین #چریونگ #یونا
#آیو #لی_دونگ_ووک #لی_جونگ_سوک #استری_کیدز #هیونجین #فلیکس #بنگ_چان #لی_نو #چانگ_بین #هان #سونگ_مین #آی_ان #استی
یهو زیر پام خالی شد چشامو بسم
داشتم اشهدمو میخوندم که دستای یکی رو دور خودم احساس کردم چشامو که باز کردم یونگی رو دیدم
نمیدونستم چی بگم احساس میکردم صورتم گر گرفته
بیشتر که بهش توجه کردم صورتش از عصبانیت داشت قرمز میشد
_مگه بهتون نگفتم نرید اونور خطرناکه
از نگاهش ترسیدم نمیدونستم چی بگم با با لکنت بهش گفتم
+ب....بخشید فک..کر نمیکردم اینجوری بشه
که یهو بانو چوی اومد سمت و من کشید سمتش
بانوچوی:تو.... تو چطور جرعت میکنی با شاهزاده خانم اینجور صحبت کنی
_شما.....
_شما چطور میتونید این حرف رو بزنید اگه بلایی سرش میومد چی (داد)
+خواهش میکنم داد نزن
_اما
+اما چی با این کارات باعث میشی من بیشتر بترسم
با این حرفم همینجوری بهم نگاه میکرد بدون هیچی به راهش ادامه داد که با بانو چوی ساکت همراهش راه افتادم
تو راه هیچکی صداش درنمیومد انگار که همه باهم قهر بودن
که بانو چوی اروم دهن باز کرد که برگشتم سمتش
بانوچوی:بانوی من میدونید چقدر نگرانتون شدم
+من خودمم باورم نمیشه.....فکر نمیکردم اینجور بشه
بانوچوی:نزدیک بود سکته کنم
+از چی
بانوچوی:محافظ مین اولین بار بود اینجوری میدیدمش
+وای بانو چوی خودم نزدیک بود از ترس بمیر
برای چند دقیقه ساکت شدم که ادامه دادم
+نگاهش خیلی ترسناک بود حتی ترسناک تر از نگاه های پدرم
هردومون ساکت شدیم و به راهمون ادامه دادیم که بعد از ۱۵ مین پیاده روی رسیدم
یونگی حتی یک کلمه هم به زبون نمیورد ساکت یه گوشه نشسته یود و حواسش به ما بود همینطور که من و یانو چوی کنار دریاچه نشسته بودیم یهو سایه یونگی بالا سرم احساس کردم که یه سمتش برگشتم که با صدای خشدار روبه بانو چوی گفت
_میشه مارو تنها بذاری
بانو چوی:باشه من اون جا میرم کارم داشتید صدام کنید
با تعجب داشتم بهش نگاه میکردم که متوجه شدم بانو چوی داره از پشت سرش برام چشمک میزنه چشم غره ای بهش رفتم که یونگی کنارم نشت نگاهم بهش افتاد و بهش گفتم
+با من کاری داشتی
_راستش راجب یکم پیش من واقعاً متاسفم
نباید سرتون داد میزدم
+بله من متوجه هستم.....تازه ممکن بود پدرم هم بابت اتفاقی که میوفتاد تورو تنبیهه کنه
_ولی من نگران این که تنبیهه بشم نبودم نگران..........
شرایط پارت بعد🦋
لایک)35+
کامنت)۷٠+
#bts #fick #kpop #idol
#بنگتن #شوگا #یونگی #اگوست_دی
#کره #بی_تی_اس #ارمی #بی_تی_اس #بی_تی_اس_و_ارمی_برای_همیشه_با_همن #کره_جنوبی #جانگکوک #جیمین #تهیونگ #هوسوک #نامجون #جین #شوگا #کیم_نامجون #کیم_سوکجین #مین_یونگی #جانگ_هوسوک #پارک_جیمین #کیم_تهیونگ #جئون_جانگکوک #کیدراما #کیپاپ #بلک_پینک #بلینک #جیسو #جنی #رزی #لیسا #بی_تی_اس #جین #جیمین #جیهوپ #شوگا #نامجون #تهیونگ #جونگکوک #جی_چانگ_ووک #رایدس #هان_هیو_جو #آیو #استری_کیدز #فلیکس #تیک_تاک #کیوت #هان_سو_هی #ویسگون #کیم_بوم #اکسو #کای #روباه_نه_دم #شادی #وینچنزو #پنت_هاوس #اکسو #اکسوال #کای #بکهیون #سوهو #لی #شیومین #چن #چانیول #دی_او #ایتزی #میدزی #هایجی #لیا #ریوجین #چریونگ #یونا
#آیو #لی_دونگ_ووک #لی_جونگ_سوک #استری_کیدز #هیونجین #فلیکس #بنگ_چان #لی_نو #چانگ_بین #هان #سونگ_مین #آی_ان #استی
۱۲.۱k
۰۳ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۵۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.