پارت ۱۵ فیک جیمین
پارت ۱۵ فیک جیمین
...
ات: ولش
به نظر ات یونجی عجیب میومد
یه انسان خجالتی و آروم کلی طول میکشه که راحت باشه و کنار بیاد
یونجی فرق داشت
یچیزی راجب اون اشتباه بود
چجوری یهویی باردار شد؟
طبق گفته جیمین بچهشون حدود ۵ ماه داره
پس چرا الان خبر دادن؟
چرا شکمش باد نکرده؟
باید بفهمم
یونجی: هی ات
یونجی: کجایی؟
ات: آ همینجام فقط یکم رفتم تو فکر
یونجی: آها
یونجی: میگم من باید به یه نفر زنگ بزنم
ات: خب زنگ بزن
یونجی: میدونی راحت نیستم
ات: آها
ات: برو تو اون اتاق
ありがとう یونجی:
( آریگاتو به معنای مرسی)
یونجی رفت تو اتاق
ات یونگی و جیمین رو از تو آشپزخونه کشید تو پذیرایی تا حرفای یونجی رو بشنون
جیمین: این فضولی نیست؟
ات: بعدا دلیلشو میگم خفه
ات: یا یونگی
یونگی: بله زنداداش
ات: ترجمهتو بزار
یونگی: رو چی؟
ات: ژاپنی به کرهای
یونگی: اون که اصن ژاپنی بلد نیست
ات: بهت میگم
ات: فقط بزارم
ات جیمین و یونگی آماده شدن
یونجی زنگ زد
یونجی: 現時点では、あの少年については何も見つかりませんでした。彼の妻は私の手足の中にありました...何とかして彼を邪魔しないといけません、あなたのお父さんがその情報をとても必要としているのはわかっています、だから私はそうしたいのですこれをする。
پدر یونجی: 私がいなくてもこの情報だけが必要なのです、バイバイ
یونجی خاست از اتاق بره بیرون
که ات جیمین و یونگی خیلی سریع جوری که نزدیک بود ات بخوره زمین رفتن پایین
______________
خب شرط ندره ولی لایک کنید
الانم معنی حرفای یونجی رو میزارم
...
ات: ولش
به نظر ات یونجی عجیب میومد
یه انسان خجالتی و آروم کلی طول میکشه که راحت باشه و کنار بیاد
یونجی فرق داشت
یچیزی راجب اون اشتباه بود
چجوری یهویی باردار شد؟
طبق گفته جیمین بچهشون حدود ۵ ماه داره
پس چرا الان خبر دادن؟
چرا شکمش باد نکرده؟
باید بفهمم
یونجی: هی ات
یونجی: کجایی؟
ات: آ همینجام فقط یکم رفتم تو فکر
یونجی: آها
یونجی: میگم من باید به یه نفر زنگ بزنم
ات: خب زنگ بزن
یونجی: میدونی راحت نیستم
ات: آها
ات: برو تو اون اتاق
ありがとう یونجی:
( آریگاتو به معنای مرسی)
یونجی رفت تو اتاق
ات یونگی و جیمین رو از تو آشپزخونه کشید تو پذیرایی تا حرفای یونجی رو بشنون
جیمین: این فضولی نیست؟
ات: بعدا دلیلشو میگم خفه
ات: یا یونگی
یونگی: بله زنداداش
ات: ترجمهتو بزار
یونگی: رو چی؟
ات: ژاپنی به کرهای
یونگی: اون که اصن ژاپنی بلد نیست
ات: بهت میگم
ات: فقط بزارم
ات جیمین و یونگی آماده شدن
یونجی زنگ زد
یونجی: 現時点では、あの少年については何も見つかりませんでした。彼の妻は私の手足の中にありました...何とかして彼を邪魔しないといけません、あなたのお父さんがその情報をとても必要としているのはわかっています、だから私はそうしたいのですこれをする。
پدر یونجی: 私がいなくてもこの情報だけが必要なのです、バイバイ
یونجی خاست از اتاق بره بیرون
که ات جیمین و یونگی خیلی سریع جوری که نزدیک بود ات بخوره زمین رفتن پایین
______________
خب شرط ندره ولی لایک کنید
الانم معنی حرفای یونجی رو میزارم
۵.۷k
۲۰ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.