(:پارت سه رمان کاردشلریم:)
(:پارت سه رمان کاردشلریم:)
سوسن : وای این خیلی خوشگله
عمر : خب بگیریم عشقم !
سوسن : واقعاا؟؟؟
عمر: یه لحظه عشقم بذار به بچه ها زنگ بزنم .. آقا لطفاً اینو برامون آماده کنید
دوروک : گوشیم زنک میخوره.... الو؟
عمر: سلام دوروک🙂 بچه ها پیشتن؟
دوروک ماجرا رو تعریف میکنه
عمر: خیلی خب زنگ بزن همه بیان جایی که میگم منتظرم
دوروک چیشدع؟
عمر : بعدا میگم الان لوکیشن میفرستم
همگی میرن اونجا
عمر: ما خونه و گرفتیم اومدیم وسیله بگیریم گفتم شما هم بیاین
کم کم همه وسیله هارو گرفتن و با کامیون براشون آوردن
اولجان : چقدر وسیله شد😳
سوسن : خب خونمون بزرگه 😊
وقتی میرسن خونه همه کی باهم میگن چه خونه خوشگلی😁
سوسن : ممنون از همگی تون که کمکم کردین
ایبیکه: عه هنوز که کمک نکردیم هنوز وسیله هارو باید بچینیم
سوسن : زحمتتون نمیشه.؟
الیف: نه بابا سوسن این چه حرفیه
سوسن: خیلی خوبه که هستین
بعد از سه روز :
دوروک : اه بالاخره تموم شد
سوسن : چه خوشگل شددد💋
عمر: بچه ها بیاین یه چیزی بخوریم
اولجان: اره گشنمه😀
آیتن : بچه ها من از خونه براتون غذا آوردم بخورید
الیف : وای مرسی خاله آیتن
آیلا: سلام بچه ها
برک : عه مامان سلام تو اینجا چیکار میکنی؟؟
آیلا : اومدم پیش شما دیگه ببخشید نتونستم کمک کنم
سوسن : نه این چه حرفیه همین که اومدین بسه
آیلا : چه خونه قشنگی😍
سوسن: نظر لطفتونه ☺️
عمر : بفرمایید بشینید
یاسمین : عهه یادم رفته بود بچه ها باید امروز برم باشگاه 😢
سوسن: کجا یاسمین حالا امروز و نرو
یاسمین: نه نمیشه کار مهم دارم 😃
یاسمین از خونه میره بیرون و به دوست پسرش زنگ میزنه که دارم میام!!
تولگا که هنوز یاسمین و دوست داره میره دنبال یاسمین
تولگا با تعجب میبینه یاسمین نمیره باشگاه و رفته......
(ادامه دارد)
سوسن : وای این خیلی خوشگله
عمر : خب بگیریم عشقم !
سوسن : واقعاا؟؟؟
عمر: یه لحظه عشقم بذار به بچه ها زنگ بزنم .. آقا لطفاً اینو برامون آماده کنید
دوروک : گوشیم زنک میخوره.... الو؟
عمر: سلام دوروک🙂 بچه ها پیشتن؟
دوروک ماجرا رو تعریف میکنه
عمر: خیلی خب زنگ بزن همه بیان جایی که میگم منتظرم
دوروک چیشدع؟
عمر : بعدا میگم الان لوکیشن میفرستم
همگی میرن اونجا
عمر: ما خونه و گرفتیم اومدیم وسیله بگیریم گفتم شما هم بیاین
کم کم همه وسیله هارو گرفتن و با کامیون براشون آوردن
اولجان : چقدر وسیله شد😳
سوسن : خب خونمون بزرگه 😊
وقتی میرسن خونه همه کی باهم میگن چه خونه خوشگلی😁
سوسن : ممنون از همگی تون که کمکم کردین
ایبیکه: عه هنوز که کمک نکردیم هنوز وسیله هارو باید بچینیم
سوسن : زحمتتون نمیشه.؟
الیف: نه بابا سوسن این چه حرفیه
سوسن: خیلی خوبه که هستین
بعد از سه روز :
دوروک : اه بالاخره تموم شد
سوسن : چه خوشگل شددد💋
عمر: بچه ها بیاین یه چیزی بخوریم
اولجان: اره گشنمه😀
آیتن : بچه ها من از خونه براتون غذا آوردم بخورید
الیف : وای مرسی خاله آیتن
آیلا: سلام بچه ها
برک : عه مامان سلام تو اینجا چیکار میکنی؟؟
آیلا : اومدم پیش شما دیگه ببخشید نتونستم کمک کنم
سوسن : نه این چه حرفیه همین که اومدین بسه
آیلا : چه خونه قشنگی😍
سوسن: نظر لطفتونه ☺️
عمر : بفرمایید بشینید
یاسمین : عهه یادم رفته بود بچه ها باید امروز برم باشگاه 😢
سوسن: کجا یاسمین حالا امروز و نرو
یاسمین: نه نمیشه کار مهم دارم 😃
یاسمین از خونه میره بیرون و به دوست پسرش زنگ میزنه که دارم میام!!
تولگا که هنوز یاسمین و دوست داره میره دنبال یاسمین
تولگا با تعجب میبینه یاسمین نمیره باشگاه و رفته......
(ادامه دارد)
۶.۸k
۲۱ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.