چندشاتی تهیونگ
چندشاتی تهیونگ
part 1
با عجله وارد رستوران شد..
اطراف رو آنالیز کرد..
چشمش به پسر خورد..
لبخندی زد و به سمت پسر قدم زد..
روی صندلی روبه روی پسر نشست..
+سلام..
پسر سرشو از گوشی در آورد ..
-اوه.. سلام..
لبخندی زد و دست ات رو به نشانه احترام گرفت..
ات نشست..
+ات هستم.. کیم ات..
پسر با شنیدن اسم تعجب کرد..
- کیم تهیونگهستم، شما.. اسمتون شبیه خواهر منه
دختر لبخند زد
+و اسم شما ام شبیه برادر من..
-البته.. خواهر من وقتی بچه بودیمگم شد..
دختر تعجب کرد..
+چه جالب.. منمگم شدم..
-چه تفاهمی..
دختر لبخند زد..
-این اولین دیت ما هست .. امیدوارم همه چی خوب پیش بره، واقعا بانوی خیلی زیبایی هستید..
دختر خندید..
+ممنونم.. شماهم خیلی زیبا هستید..
-ممنون... غذا چی میخورید؟!
+ رامیون..
-گارسون..
×بله آقا...
- یه رامیون و یه دوکبوکی..لطفا.
×چشم.. امر دیگه؟!
- نه! ممنونم..
گارسون بعد نوشتن سفارش ها ، مکان رو ترک کرد
part 1
با عجله وارد رستوران شد..
اطراف رو آنالیز کرد..
چشمش به پسر خورد..
لبخندی زد و به سمت پسر قدم زد..
روی صندلی روبه روی پسر نشست..
+سلام..
پسر سرشو از گوشی در آورد ..
-اوه.. سلام..
لبخندی زد و دست ات رو به نشانه احترام گرفت..
ات نشست..
+ات هستم.. کیم ات..
پسر با شنیدن اسم تعجب کرد..
- کیم تهیونگهستم، شما.. اسمتون شبیه خواهر منه
دختر لبخند زد
+و اسم شما ام شبیه برادر من..
-البته.. خواهر من وقتی بچه بودیمگم شد..
دختر تعجب کرد..
+چه جالب.. منمگم شدم..
-چه تفاهمی..
دختر لبخند زد..
-این اولین دیت ما هست .. امیدوارم همه چی خوب پیش بره، واقعا بانوی خیلی زیبایی هستید..
دختر خندید..
+ممنونم.. شماهم خیلی زیبا هستید..
-ممنون... غذا چی میخورید؟!
+ رامیون..
-گارسون..
×بله آقا...
- یه رامیون و یه دوکبوکی..لطفا.
×چشم.. امر دیگه؟!
- نه! ممنونم..
گارسون بعد نوشتن سفارش ها ، مکان رو ترک کرد
- ۲۸.۲k
- ۰۷ اردیبهشت ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۲۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط