در بهاران که زمین شور و نوایی می گشت

در بهاران که زمین شور و نوایی می گشت
با شبیخون خزان، رنگ جدایی می گشت
حس و حال حلزونم که سر جور زمان
خانه بر دوش به دنبال رهایی می گشت !

علی اکبر سلطانی
•┈┈••✾❀🕊 💓 🕊 ❀✾••┈┈•
https://telegram.me/parvaz777
دیدگاه ها (۱)

چه فرجامی از این بدتر که خلقی خوشه چین گشته بساط فقر و بدبخ...

الامان از دست مسئولان کج فهم و ذلیل رنج و سختی بارمان کردند...

در بغلت می گیرمت در زیر نور چلچراغ مست می پیچم به دورت مثل پ...

"سیزده "گره زدم به چمن های بیقرارشاید "به در "شود، غم واماند...

🔷🔹🔹🔹🔹🔹‍ داستان «عایشه و ملا محمد جان» کپشن‼️👇🏻.. روزی از روز...

ساعت از نیمه شب گذشته . مایکی به نامه ای که دختر نوشته بود خ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط