من جای خدا باشم وقتی آدما اومدن اونور ازشون میپرسم

من جای خدا باشم وقتی آدما اومدن اونور ازشون می‌پرسم :
اونور که بودید چقدر رقصیدید؟
چقدر سفر رفتید؟
چقدر زدید توو دل طبیعت ؟
چند بار قهقهه زدید؟
چقدر حال بقیه رو خوش کردید؟
چند تا دل گرفته رو وا کردید؟
چقدر شنا کردید و کوه رفتید؟
چند تا لباس رنگی داشتید؟
چند بار تو بارون قدم زدید؟
چند تا رنگین‌کمون دیدید؟
چند بار موقع طلوع آفتاب بیدار بودید؟
چند بار رو پشت‌بوم خوابیدید؟
از چند تا جاده رد شدید‌؟
چند بار میوه از درخت چیدید و خوردید؟
صدای چند تا آبشارُ چشم بسته گوش دادید؟
چند بار طولانی زُل زدید به دریا؟
چند بار رو چمن خوابیدید و خیره شدید به ابرا؟
گردن چند تا نوزادُ بو کردید؟
چند بار اشک کسی رو از صورتش پاک کردید؟
چند بار تو برف غلت زدید؟
و الا آخر ...
هر کسی ام در جواب این سوالات با سکوت و تعجب نگام می‌کرد دستور می‌دادم با اُردنگی بندازنش پارکینگ منفی هفت ِِ جهنم!
دیدگاه ها (۱۷)

#موقت چرا همیشه سعی میکنیم ناراحتی دیگران را در برابر نارا...

نسلِ ما چیزی برایِ از دست دادن ندارد .با مدارِکی که محضِ اطل...

چرا دوست داشتن آدم ها به جای آنکه نقطه قوتشان باشد شده است...

زندگی تاوان دارد و عشق بیشترینش است...از چه بگویم که راضی ات...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط