خوب اگر در قفلهای آن بچرخانی کلید
خوب اگر در قفلهای آن بچرخانی کلید
باز خواهد کرد درها را به آسانی کلید
قفلها آمادگی دارند همراهی کنند
گر نباشد در سرش افکار شیطانی کلید
لاجرم با قفلها چون در تعارض نیست شرع
پس منافاتی ندارد با مسلمانی کلید
پا به پای قفل در تاریخ پیدا کرده است
جایگاهی ویژه با فرهنگ ایرانی کلید
قفلها کی میخورند از حیث جسمانی محک
تا نباشد مدتی در دست روحانی کلید
گاه آن سان مست میگردد کلید از بوی قفل
اژدهایی می شود با خوی حیوانی کلید
نفس وقتی اژدها باشد به قول مولوی
کی کند با قفلها رفتار انسانی کلید
قفل را وا میکند تا این که آبادش کند
دنده هایش گر نباشد رو به ویرانی کلید
زلف اگر میداشت میگفتم که زلف خویش را
در پریشانی بریزد روی پیشانی کلید
در دهان دندان نباشد خنده خیلی بد نماست
کرده بر مضمون آن قصاب کاشانی کلید
هی به هر سوراخ رفتن نیست کارش، بلکه هست
فکرهایی در سرش غیر از هوسرانی کلید
می توان طبق قوانین بر دهانش قفل زد
در میادین می کند وقتی رجز خوانی کلید
دوستان در پرده میگویم سخن، با قفلها
ماجراها دارد از مردان طوفانی کلید
چیست یاران طریقت بعد از این تدبیر ما
گر بیفتد در پی اعمال پنهانی کلید
بشنود قفلی اگر آن سوی یک دیوار هست
بگذرد با قدرت از دیوار سیمانی کلید
این که چیزی نیست در هر امر فوق العاده ای
واگذارد چشم عالم را ز حیرانی کلید
از عجم گفتم ،نگفتم از عرب چون واضح است
داستانش می شود بسیار طولانی کلید
احتیاجی بعد از این هرگز به اصلاحات نیست
خانه اش باشد اگر نزدیک سلمانی کلید
قفلها خوب است گاهی از گناهش بگذرند
می کند هر گاه اظهار پشیمانی کلید
آمدی جانم به قربانت ولی حالا چرا؟!
می رسد کم کم به مصرعهای پایانی کلید
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
#ناصر_فیض #کلید #طنز #شعر_طنز #فیض_بوک
#حافیض #طنز_پرداز #دیوان_حافیض #اصلاحات
باز خواهد کرد درها را به آسانی کلید
قفلها آمادگی دارند همراهی کنند
گر نباشد در سرش افکار شیطانی کلید
لاجرم با قفلها چون در تعارض نیست شرع
پس منافاتی ندارد با مسلمانی کلید
پا به پای قفل در تاریخ پیدا کرده است
جایگاهی ویژه با فرهنگ ایرانی کلید
قفلها کی میخورند از حیث جسمانی محک
تا نباشد مدتی در دست روحانی کلید
گاه آن سان مست میگردد کلید از بوی قفل
اژدهایی می شود با خوی حیوانی کلید
نفس وقتی اژدها باشد به قول مولوی
کی کند با قفلها رفتار انسانی کلید
قفل را وا میکند تا این که آبادش کند
دنده هایش گر نباشد رو به ویرانی کلید
زلف اگر میداشت میگفتم که زلف خویش را
در پریشانی بریزد روی پیشانی کلید
در دهان دندان نباشد خنده خیلی بد نماست
کرده بر مضمون آن قصاب کاشانی کلید
هی به هر سوراخ رفتن نیست کارش، بلکه هست
فکرهایی در سرش غیر از هوسرانی کلید
می توان طبق قوانین بر دهانش قفل زد
در میادین می کند وقتی رجز خوانی کلید
دوستان در پرده میگویم سخن، با قفلها
ماجراها دارد از مردان طوفانی کلید
چیست یاران طریقت بعد از این تدبیر ما
گر بیفتد در پی اعمال پنهانی کلید
بشنود قفلی اگر آن سوی یک دیوار هست
بگذرد با قدرت از دیوار سیمانی کلید
این که چیزی نیست در هر امر فوق العاده ای
واگذارد چشم عالم را ز حیرانی کلید
از عجم گفتم ،نگفتم از عرب چون واضح است
داستانش می شود بسیار طولانی کلید
احتیاجی بعد از این هرگز به اصلاحات نیست
خانه اش باشد اگر نزدیک سلمانی کلید
قفلها خوب است گاهی از گناهش بگذرند
می کند هر گاه اظهار پشیمانی کلید
آمدی جانم به قربانت ولی حالا چرا؟!
می رسد کم کم به مصرعهای پایانی کلید
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
#ناصر_فیض #کلید #طنز #شعر_طنز #فیض_بوک
#حافیض #طنز_پرداز #دیوان_حافیض #اصلاحات
۲.۲k
۰۲ آذر ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.