رمان شازده کوچولو

رمان شازده کوچولو

پارت ۱۰۸

دیانا: همش میگفت از قیافت معلومه حامله ای

ارسلان: عوم شاید راست بگه میدونی که نسلش اینکاره بوده

دیانا: چشام پر از اشک شد

ارسلان: فدای چشات بشم میبرمت دکتر تا معلوم بشه هوم

دیانا: اگر من یه بچه بیارم دیگه به من توجه نمیکنی

ارسلان: بزار بیاد خانم قشنگم

مود نویسنده: 💃🤣

دیانا:تو دیگه حواست به بچه هاست

ارسلان: باز حسادت بچگانه اش گل کرده بود

.... بعد از ظهر ....

دیانا: من خسته شدم
دیدگاه ها (۳)

رمان شازده کوچولو پارت ۱۰۹ارسلان: قند عسلم خودت دوست داشتی ب...

رمان شازده کوچولو پارت ۱۱۰دیانا: همینکه رسیدیم عمارت خسته رو...

رمان شازده کوچولو پارت ۱۰۷ارسلان: با اشتیاق سیب و گاز میزد د...

رمان شازده کوچولو پارت ۱۰۶ارسلان: خانم خوشگلم قنده عسلم دیگه...

رمان بغلی من پارت ۱۱۲و۱۱۳و۱۱۴دیانا: دستمو جلوی لبم گرفتم ارس...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط