نانسی:اوپا پدر مادرم دارن میرن مسافرت مامانم گفت اگه تو ق
نانسی:اوپا پدر مادرم دارن میرن مسافرت مامانم گفت اگه تو قبول کنی پیش تو بمونم
جین:نانسی مگه بچه دو ساله ای که یکی مراقبت باشه؟
خ.ج(خاله ی جین):نه پسرم اما نانسی میترسه تو خونه تنها باشه اخه چند روز پیش هم تو آمریکا خونمون رو دزد زده بود و خب کی بهتر از تو(کی بهتر از تو که بهترینییی تو ماه زیبای روی زمینییی اع ام ببخشید)که پیش دخترم باشی
نانسی:اوپا لطفااااا
جین:باشه پس به لجوما میگم برات اتاق آماده کنه
نانسی:مرسی اوپاااا
ایش خدایا من چجوری این عنتر رو تحمل کنم اخه؟
(پرش به ساعت ۱۲)
خاله ی جین رفته بود میسو هم خوابیده بود نانسی هم تو اتاقش بود منم با جین رفتیم خوابیدیم
(صبح)
با صدای داد و بیداد پاشدم جین هم مثل من از خواب پریده بود
ا.ت:صدای چی؟
جین:نمیدونم!
باهم رفتیم پایین که دیدیم نانسی داره سر اجوما داد میزنه
نانسی:ایششش پیره زنه احمق اخه تو عقل نداری؟من گفتم قهوه ی شیرین نه تلخ
اجوما:معذرتمیخوام خانوم
جین:اینجا چه خبره؟
نانسی:اوپا این زنیکه ی احمق...
جین نزاشت حرف نانسی تموم شه و ی چک محکم بهش زد آخيش دلم خنک شدددد
جین:دفعه ی آخرت باشه به اجوما توهین میکنی فهمیدیییی؟(داد)
نانسی:ب...باشه(ترس)
جین واقعا خیلی ترسناک شده بود
جین:گمشو سر میز
نانسی رفت خیلی آروم و با ترس روی یکی از سندلی ها نشست
جین:اجوما تو حالت خوبه؟
اجوما:آره پسرم ممنونم
جین:(لبخند)
جین اومد سمتم و دستم رو گرفت
جین:بیا بریم دست و صورتمون رو بشوریم صبحونه بخوریم خیلی گشنمه
ا.ت:باشه بریم اما دمت گرم دلم خنک شد زدی تو دهنش
جین:(خنده)
با هم رفتیم بالا و...
جین:نانسی مگه بچه دو ساله ای که یکی مراقبت باشه؟
خ.ج(خاله ی جین):نه پسرم اما نانسی میترسه تو خونه تنها باشه اخه چند روز پیش هم تو آمریکا خونمون رو دزد زده بود و خب کی بهتر از تو(کی بهتر از تو که بهترینییی تو ماه زیبای روی زمینییی اع ام ببخشید)که پیش دخترم باشی
نانسی:اوپا لطفااااا
جین:باشه پس به لجوما میگم برات اتاق آماده کنه
نانسی:مرسی اوپاااا
ایش خدایا من چجوری این عنتر رو تحمل کنم اخه؟
(پرش به ساعت ۱۲)
خاله ی جین رفته بود میسو هم خوابیده بود نانسی هم تو اتاقش بود منم با جین رفتیم خوابیدیم
(صبح)
با صدای داد و بیداد پاشدم جین هم مثل من از خواب پریده بود
ا.ت:صدای چی؟
جین:نمیدونم!
باهم رفتیم پایین که دیدیم نانسی داره سر اجوما داد میزنه
نانسی:ایششش پیره زنه احمق اخه تو عقل نداری؟من گفتم قهوه ی شیرین نه تلخ
اجوما:معذرتمیخوام خانوم
جین:اینجا چه خبره؟
نانسی:اوپا این زنیکه ی احمق...
جین نزاشت حرف نانسی تموم شه و ی چک محکم بهش زد آخيش دلم خنک شدددد
جین:دفعه ی آخرت باشه به اجوما توهین میکنی فهمیدیییی؟(داد)
نانسی:ب...باشه(ترس)
جین واقعا خیلی ترسناک شده بود
جین:گمشو سر میز
نانسی رفت خیلی آروم و با ترس روی یکی از سندلی ها نشست
جین:اجوما تو حالت خوبه؟
اجوما:آره پسرم ممنونم
جین:(لبخند)
جین اومد سمتم و دستم رو گرفت
جین:بیا بریم دست و صورتمون رو بشوریم صبحونه بخوریم خیلی گشنمه
ا.ت:باشه بریم اما دمت گرم دلم خنک شد زدی تو دهنش
جین:(خنده)
با هم رفتیم بالا و...
۷.۸k
۳۰ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.