ازدواج سوری
ازدواج سوری
پارت یک
"ات"
هوا بارونی بود به دوستم ناجینا زنگ زدم بیاد پیشم رفتم داخل یه کافه یه پسر حدود بیست و خورده ای ساله داشت آواز میخوند رفتم سفارش بدم گارسون مرد بود
ـ چی میل دارید؟
ات ـ یه دونه آیس آمریکانو
ـ یه دونه آیس آمریکانو دیگه؟
ات ـ همین، چقدر میشه؟
ـ ده هزار ون
میخواستم پولو بدم که محو لبخند مرد شدم
ـ چیزی شده؟!
ات ـ لبخند زیبای دارید
ـ اینو زیاد میشنوم
مرده بهم خیره شد
ات ـ چیه؟!
ـ خوش قیافه اید
می خواستم بگم یه روباه بایدم خوش قیافه باشه که....
ات ـ منم اینو زیاد میشنوم
هزینه رو بهش دادم منتظر بودم که اماده بشه که همون پسره اومد مرده گفت....
ـ این اهنگت تازه خوندی
+اره، بده؟
ـ نه خوبه اتفاقا ازش لذت بردم
+من دیگه میرم
ـ مگه کار داری
+جریان دختره بودااا
ـ اها اون، خب؟
+بابام گیر داده که باید باهاش ازدواج کنی
ـ بخاطر شرکت؟!
+اگه بخاطر شرک نبود پس چی
ـ این واقعا بده
پسرهیه نگاهی بهم انداخت
متوجه نگاهش شدم
پیج اینستا: fike_2436@
پارت یک
"ات"
هوا بارونی بود به دوستم ناجینا زنگ زدم بیاد پیشم رفتم داخل یه کافه یه پسر حدود بیست و خورده ای ساله داشت آواز میخوند رفتم سفارش بدم گارسون مرد بود
ـ چی میل دارید؟
ات ـ یه دونه آیس آمریکانو
ـ یه دونه آیس آمریکانو دیگه؟
ات ـ همین، چقدر میشه؟
ـ ده هزار ون
میخواستم پولو بدم که محو لبخند مرد شدم
ـ چیزی شده؟!
ات ـ لبخند زیبای دارید
ـ اینو زیاد میشنوم
مرده بهم خیره شد
ات ـ چیه؟!
ـ خوش قیافه اید
می خواستم بگم یه روباه بایدم خوش قیافه باشه که....
ات ـ منم اینو زیاد میشنوم
هزینه رو بهش دادم منتظر بودم که اماده بشه که همون پسره اومد مرده گفت....
ـ این اهنگت تازه خوندی
+اره، بده؟
ـ نه خوبه اتفاقا ازش لذت بردم
+من دیگه میرم
ـ مگه کار داری
+جریان دختره بودااا
ـ اها اون، خب؟
+بابام گیر داده که باید باهاش ازدواج کنی
ـ بخاطر شرکت؟!
+اگه بخاطر شرک نبود پس چی
ـ این واقعا بده
پسرهیه نگاهی بهم انداخت
متوجه نگاهش شدم
پیج اینستا: fike_2436@
۲۱.۹k
۱۲ اسفند ۱۴۰۱