love inother style پارت53
#love_inother_style #پارت53
#ویکی #یونگ
ویکی
من:آخیششش موهام درد گرفت هوووف
که یهو دست یکی مانع ادامه حرفم شدش دستشو کرد لایی موهام وشروع کرد به ماساژ دادن
یونگ:بقیه حرفتو بگو
من:مرسی خوب ببینم یه سوال اون پسره جونگ کیه؟
یونگ:اون یکی از دوستایی خیلی قدیمی ساکونو یه زمانی که مادرم مرد
من:متأسفم دیگه نمیخواد بگی فهمیدم
یونگ:نه ناراحت نمیشم اصولا کم پیش میاد خوب راستش..
من:چیزی شده یونگ
یونگ:آم خوب تو برنامت چیه چیکار کنیم بازی هایی دونفری رو (بچم روش نمیشه بگه)
من:به احتمال زیاد هردو رو باهم انجام میدیم ولی تو بیشتر ورزشیارو انجام بده مشکلی نیس
یونگ:نه ندارم
من:عالیه
بلند شد رفت وسایلاشو جابه جا کنه
من:هوشت یونگ
یونگ:هوم
من:بابت موهام ممنون
یونگ:خواهش میکنم
***////|***////***
یونگ
واقعا چرا نتونستم بهش بگم آخه چرا چرا واقعا ساکونو راست میگفت نمیتونم اعتراف کنم به عشقم شاید باید ازش کمک بخوام نه ابهتم چی پس که یهوووو...
بووووم در باز
ساکونو:سلوووم داداشی وویکی جونم
جینیونگ هم همراهش بود چه جذاب
جینیونگ:سلام ببخشید این چسخول خانوم اینطوری میکنه
که ساکونو با لقد زدش خواهر من شیرزنه نیازی به این حمایت ها ندارع والا
ویکی:راستی ساکونو بستنی مجانی میدن اینجا
ساکونو:جون من راست میگی جینیونگ بزن بریم داداش بعدا کارت دارم خوب؟
من:باشه برو دیگه کیف دستی
ساکونو:بچه پرو رفتم بابا رفتم
ویکی:پوف چقدر حرف میزنه هیعع خاک به سرم ببخشید
من:عادت کردیم ازبس شخصیتایی متفاوت داریم کسی فکرشم نمیکنه ماها خواهر وبرادریم
ویکی:آخه خیلی متفاوتین مخصوصا تو که دیگه هیچی خیلی شخصیت سرد وجذابی داری
یه لحظه گر گرفتم اون از شخصیت سرد من خوشش میاد چرا؟؟؟
ویکی:به هرحال متفاوت بودن بد. نیس
کلاه آفتابیش رو گذاشت رویی سرش
ویکی:خوب بزن بریم بستنی بخوریم تا همه رو خواهرت تموم نکرده
#ویکی #یونگ
ویکی
من:آخیششش موهام درد گرفت هوووف
که یهو دست یکی مانع ادامه حرفم شدش دستشو کرد لایی موهام وشروع کرد به ماساژ دادن
یونگ:بقیه حرفتو بگو
من:مرسی خوب ببینم یه سوال اون پسره جونگ کیه؟
یونگ:اون یکی از دوستایی خیلی قدیمی ساکونو یه زمانی که مادرم مرد
من:متأسفم دیگه نمیخواد بگی فهمیدم
یونگ:نه ناراحت نمیشم اصولا کم پیش میاد خوب راستش..
من:چیزی شده یونگ
یونگ:آم خوب تو برنامت چیه چیکار کنیم بازی هایی دونفری رو (بچم روش نمیشه بگه)
من:به احتمال زیاد هردو رو باهم انجام میدیم ولی تو بیشتر ورزشیارو انجام بده مشکلی نیس
یونگ:نه ندارم
من:عالیه
بلند شد رفت وسایلاشو جابه جا کنه
من:هوشت یونگ
یونگ:هوم
من:بابت موهام ممنون
یونگ:خواهش میکنم
***////|***////***
یونگ
واقعا چرا نتونستم بهش بگم آخه چرا چرا واقعا ساکونو راست میگفت نمیتونم اعتراف کنم به عشقم شاید باید ازش کمک بخوام نه ابهتم چی پس که یهوووو...
بووووم در باز
ساکونو:سلوووم داداشی وویکی جونم
جینیونگ هم همراهش بود چه جذاب
جینیونگ:سلام ببخشید این چسخول خانوم اینطوری میکنه
که ساکونو با لقد زدش خواهر من شیرزنه نیازی به این حمایت ها ندارع والا
ویکی:راستی ساکونو بستنی مجانی میدن اینجا
ساکونو:جون من راست میگی جینیونگ بزن بریم داداش بعدا کارت دارم خوب؟
من:باشه برو دیگه کیف دستی
ساکونو:بچه پرو رفتم بابا رفتم
ویکی:پوف چقدر حرف میزنه هیعع خاک به سرم ببخشید
من:عادت کردیم ازبس شخصیتایی متفاوت داریم کسی فکرشم نمیکنه ماها خواهر وبرادریم
ویکی:آخه خیلی متفاوتین مخصوصا تو که دیگه هیچی خیلی شخصیت سرد وجذابی داری
یه لحظه گر گرفتم اون از شخصیت سرد من خوشش میاد چرا؟؟؟
ویکی:به هرحال متفاوت بودن بد. نیس
کلاه آفتابیش رو گذاشت رویی سرش
ویکی:خوب بزن بریم بستنی بخوریم تا همه رو خواهرت تموم نکرده
۶.۵k
۱۶ آذر ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.