love inother style پارت55
#love_inother_style #پارت55
#نینا #ته
نینا
خوب دیگه بالاخره رسیدیم
من:بچه پرو رسیدیم
ازاتوبوس پیاده شدیم رفتیم داخل اتاقک
ته:نینا زحمت نیس وسایلایی منو جابه جا کن
من:درجریانی که سیاه بود من سفیدم
ته:لطفا کار دارم
من:چون خواهش کردی باشه
لبخندی زد که تاحالا از هیچ پسری ندیده بودم اگه بگم واقعا عاشقش شدم دروغ نگفتم اصلا یعنی ها وسایلاشو برداشتم داشتم ساکشو تویی کمد میزاشتم که یهو شتررق یه چیزی از تویی کیفش افتاد ااا دفتر خاطرات چه جذاب خاطره مینویسه کنجکاویم بهم غلبه کرد
وجدان:کنجکاوی فضولی اصلا
من:خف کن گمرو کار دارم
دفتر برداشتم
ته:امروز اولین روزی بود که به یه دختر چشم میدوختم
من:خاک به سرم یکی رو دوس داره
ادامش خوندم
ته:شاید عجیب باشه ولی منی که به یه اشاره ام دختره هایی زیادی برام سرودست میشکوندن خیلی جذاب بود من بودم که دست دوستی به سمتش دراز کردم روزایی اول خندم گرفت و عصبی میشدم چطور ممکنه که یه دختر این همه خالکوبی رویی دستش داشته باشه و جذاب باشه
چییییی این داره راجب من میگفتتت ویییی منو این همه خوشبختی محاله محاله خوب ادامش بچسبم
ته:جذابیتش زمانی بود که وقتی با چشماش چشم تو چشم شدم قلبمو باختم آره برایی همین بود گریشو سر ساکونو دیدم ناراحت میشدم سعی میکردم بخندونمش تنها ترسم فارغ التحصیل شدنم ودوری.از اونه
|****/////****|
تهیونگ
امیدوارم دفتر دیده باشه و بخونه
وارد اتاق شدم دیدم نشسته رو زمین و دستاش جلویی صورتشه
من:هوشت بهت یاد ندادن که تو دفتر بقیه فضولی نکنی
نینا برگشت سمتم چشاش حاله ای از اشک بود شوکه بودم به شدت پیشش رفتم
من:هیع نینایی نینا چیشده
نینا:اول ازهمه دفتری که اسم من باشه باید بخونم دوما خوب منم دوست دارم دیونه روانی
یعنی واقعیت داشت اون دوستم داشت
گرفتمش بغلم
من:واقعا خیلی خوشحالم خیلیی
نینا:ما ته چیکار کنیم بعد فارغ التحصیل شدنت چیکار کنیم
موهاشو نوازش کردم
من:هیشش فکرشو میکنیم
سرمو بردم سمتش لبامو گذاشتم رویی لباش
#نینا #ته
نینا
خوب دیگه بالاخره رسیدیم
من:بچه پرو رسیدیم
ازاتوبوس پیاده شدیم رفتیم داخل اتاقک
ته:نینا زحمت نیس وسایلایی منو جابه جا کن
من:درجریانی که سیاه بود من سفیدم
ته:لطفا کار دارم
من:چون خواهش کردی باشه
لبخندی زد که تاحالا از هیچ پسری ندیده بودم اگه بگم واقعا عاشقش شدم دروغ نگفتم اصلا یعنی ها وسایلاشو برداشتم داشتم ساکشو تویی کمد میزاشتم که یهو شتررق یه چیزی از تویی کیفش افتاد ااا دفتر خاطرات چه جذاب خاطره مینویسه کنجکاویم بهم غلبه کرد
وجدان:کنجکاوی فضولی اصلا
من:خف کن گمرو کار دارم
دفتر برداشتم
ته:امروز اولین روزی بود که به یه دختر چشم میدوختم
من:خاک به سرم یکی رو دوس داره
ادامش خوندم
ته:شاید عجیب باشه ولی منی که به یه اشاره ام دختره هایی زیادی برام سرودست میشکوندن خیلی جذاب بود من بودم که دست دوستی به سمتش دراز کردم روزایی اول خندم گرفت و عصبی میشدم چطور ممکنه که یه دختر این همه خالکوبی رویی دستش داشته باشه و جذاب باشه
چییییی این داره راجب من میگفتتت ویییی منو این همه خوشبختی محاله محاله خوب ادامش بچسبم
ته:جذابیتش زمانی بود که وقتی با چشماش چشم تو چشم شدم قلبمو باختم آره برایی همین بود گریشو سر ساکونو دیدم ناراحت میشدم سعی میکردم بخندونمش تنها ترسم فارغ التحصیل شدنم ودوری.از اونه
|****/////****|
تهیونگ
امیدوارم دفتر دیده باشه و بخونه
وارد اتاق شدم دیدم نشسته رو زمین و دستاش جلویی صورتشه
من:هوشت بهت یاد ندادن که تو دفتر بقیه فضولی نکنی
نینا برگشت سمتم چشاش حاله ای از اشک بود شوکه بودم به شدت پیشش رفتم
من:هیع نینایی نینا چیشده
نینا:اول ازهمه دفتری که اسم من باشه باید بخونم دوما خوب منم دوست دارم دیونه روانی
یعنی واقعیت داشت اون دوستم داشت
گرفتمش بغلم
من:واقعا خیلی خوشحالم خیلیی
نینا:ما ته چیکار کنیم بعد فارغ التحصیل شدنت چیکار کنیم
موهاشو نوازش کردم
من:هیشش فکرشو میکنیم
سرمو بردم سمتش لبامو گذاشتم رویی لباش
۴.۹k
۱۶ آذر ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۳۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.