فن فیک جیهوپ وقتی میفهمه و میخواد بهت
فن فیک جیهوپ وقتی میفهمه و میخواد بهت
پارت ۲🍺
ا.ت از خونه زد بیرون و داداش ا.ت دلش میخواست تو عمرش یه کار برای ا.ت بکنه که اگه روزی مثل پدر مادرشون ترکش کردن حداقل کاری کرده باشه...نگاهش به اعضا افتاد که نیم هوش تو گوشی یا درحال صحبت بودن.....اونا در هر صورت برای ا.ت ارزشمند بودن شاید بتونن مثل خودش هواش رو داشته باشن
مترجم رو روشن کرد و نوشت(عزیزان من نمیتونم به زبون شما حرف بزنم اما یه خواهش دارم....لطفا مراقب ا.ت باشید اون بدون شما بیش از اونی که فکر کنید ناراحت میشه)کلید پخش صدا رو میزنه و بعد از تموم شدن صدا همه اعضا با ناراحتی و تعجب اوکی نشون میدن
جین: راست میگه
کوک: تهت تاثیر قرار گرفتم
ته: بخوابید دیگه
اعضا خوابیدن و ا.ت دو ساعت بعد برگشت و خوابید
ا.ت ویو
به زور چشمام رو باز کردم و شیش سر بالا سرم دیدم
نامی جین یونگی جیمین تهیونگ و جونگکوک بالا سرم بودن
جین: سلام عزیزم خوبی؟
کوک: صبحانه میخوای؟
نامجون: خستهای بغلت کنم؟
جیمین: خوب خوابیدی؟
یونگی: چرا اینقدر دیر امدی؟
تهیونگ: کجا بودی دیشب؟
ا.ت قفل کرده بود که جیهوپ بچه ها رو کنار زد و ات رو بلند کرد
جیهوپ:گیجی چرا؟
ا.ت: چه مرگتونه شما
کوک دست ا.ت رو گرفت و باهاش شروع کرد تانگو رقصیدن و هلش داد سمت جیمین و اونم بغلش کرد امو حلش بده سمت نامی که ا.ت فرار کرد تو دستشویی
ا.ت ویو
ودف چه مرگشونه...والا
ا.ت کارای لازمه رو کرد و از دستشویی امد بیرون و تهیونگ دستش رو گرفت بالا و ا.ت رو چرخوند هل داد سمت جیهوپ که با حوله صورتشو خشک کرد هل ااد سمت نامی که یه تیکه پنکیک گذاشت دهنش و هل داد سمت جین که نشوندش سر میز و یونگی غذا رو گذاشت جلوش یهو ات جیغ کشید که همه ترسیدن
ا.ت: وای بیخیال بشینین سر صبحی حال ندارم
جیمین: زیاده روی کردیم؟(اروم)
جین: اره فکر کنم(اروم)
کوک: منم موافقم(اروم)
یونگی: بیاید بخوریم(اروم)
اعضا نشستن و شروع کردن به خوردن و...
رویداد تو طول روز همه کاری کردن و همش بازی کردن و ا.ت رو خندوندن که کم کم حسادت یکی اون وسط داشت بالا میگرفت
جیهوپ ویو
نمیتونستم ببینم همه اینجوری چسب ا.ت هستن و میخندن اصلا اعصابم خورد بود.....رفتم تو اشپز خونه کنار مکنه لایین
جیهوپ: بچه ها
جیمین: هوم
جیهوپ: بیاین اتاق کارتون دارم
تهیونگ و جیمین و کوک: اوکی(گیج)
ا.ت داشت با یونگی گیم میزد و جین و مامی داشتن حرف میزدن که هوبی رفت کنارشون
جیهوپ: اوووو کارای خوشگل....بیاین اتاق(اروم)کارتون دارم
جین و نانی هم همینجور که حرف میزدم رفتن تو اتاق و نشستن کنار مکنه
کوک: خب هیونگ چی شده
هوبی؛ اه....خب بزارید اینجوری شروع کنم که ....
پارت ۲🍺
ا.ت از خونه زد بیرون و داداش ا.ت دلش میخواست تو عمرش یه کار برای ا.ت بکنه که اگه روزی مثل پدر مادرشون ترکش کردن حداقل کاری کرده باشه...نگاهش به اعضا افتاد که نیم هوش تو گوشی یا درحال صحبت بودن.....اونا در هر صورت برای ا.ت ارزشمند بودن شاید بتونن مثل خودش هواش رو داشته باشن
مترجم رو روشن کرد و نوشت(عزیزان من نمیتونم به زبون شما حرف بزنم اما یه خواهش دارم....لطفا مراقب ا.ت باشید اون بدون شما بیش از اونی که فکر کنید ناراحت میشه)کلید پخش صدا رو میزنه و بعد از تموم شدن صدا همه اعضا با ناراحتی و تعجب اوکی نشون میدن
جین: راست میگه
کوک: تهت تاثیر قرار گرفتم
ته: بخوابید دیگه
اعضا خوابیدن و ا.ت دو ساعت بعد برگشت و خوابید
ا.ت ویو
به زور چشمام رو باز کردم و شیش سر بالا سرم دیدم
نامی جین یونگی جیمین تهیونگ و جونگکوک بالا سرم بودن
جین: سلام عزیزم خوبی؟
کوک: صبحانه میخوای؟
نامجون: خستهای بغلت کنم؟
جیمین: خوب خوابیدی؟
یونگی: چرا اینقدر دیر امدی؟
تهیونگ: کجا بودی دیشب؟
ا.ت قفل کرده بود که جیهوپ بچه ها رو کنار زد و ات رو بلند کرد
جیهوپ:گیجی چرا؟
ا.ت: چه مرگتونه شما
کوک دست ا.ت رو گرفت و باهاش شروع کرد تانگو رقصیدن و هلش داد سمت جیمین و اونم بغلش کرد امو حلش بده سمت نامی که ا.ت فرار کرد تو دستشویی
ا.ت ویو
ودف چه مرگشونه...والا
ا.ت کارای لازمه رو کرد و از دستشویی امد بیرون و تهیونگ دستش رو گرفت بالا و ا.ت رو چرخوند هل داد سمت جیهوپ که با حوله صورتشو خشک کرد هل ااد سمت نامی که یه تیکه پنکیک گذاشت دهنش و هل داد سمت جین که نشوندش سر میز و یونگی غذا رو گذاشت جلوش یهو ات جیغ کشید که همه ترسیدن
ا.ت: وای بیخیال بشینین سر صبحی حال ندارم
جیمین: زیاده روی کردیم؟(اروم)
جین: اره فکر کنم(اروم)
کوک: منم موافقم(اروم)
یونگی: بیاید بخوریم(اروم)
اعضا نشستن و شروع کردن به خوردن و...
رویداد تو طول روز همه کاری کردن و همش بازی کردن و ا.ت رو خندوندن که کم کم حسادت یکی اون وسط داشت بالا میگرفت
جیهوپ ویو
نمیتونستم ببینم همه اینجوری چسب ا.ت هستن و میخندن اصلا اعصابم خورد بود.....رفتم تو اشپز خونه کنار مکنه لایین
جیهوپ: بچه ها
جیمین: هوم
جیهوپ: بیاین اتاق کارتون دارم
تهیونگ و جیمین و کوک: اوکی(گیج)
ا.ت داشت با یونگی گیم میزد و جین و مامی داشتن حرف میزدن که هوبی رفت کنارشون
جیهوپ: اوووو کارای خوشگل....بیاین اتاق(اروم)کارتون دارم
جین و نانی هم همینجور که حرف میزدم رفتن تو اتاق و نشستن کنار مکنه
کوک: خب هیونگ چی شده
هوبی؛ اه....خب بزارید اینجوری شروع کنم که ....
۴.۰k
۲۰ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.