مافیا عاشق
#مافیا_عاشق
پارت 17🍷
بعد منم چشمام گرم شد تقریبا خواب و بیدار بودم که احساس کردم یه چیزه نرمی روی لبم قرار گرفت
که چشمامو خیلی نیمه باز باز کردم و دیدم ات داره میبوستم
و تازه ولم کرد و دراز کشید و روشو به من کردو چشما شو بست منم تا چشماشو بست رفتم لباشو بوسیدم و اومدم کنار که
+یااا تو بیدار بودی
_ارع تقریبا خاب بودم
+اها
_ارع حالا بخاب چون نمیخام نصف سدی کار دستت بدم
+اوکی اوکی
_بخاب
+باشه دیگه
(صبح)
ویو ات
بیدارشدم و مثل دیروز تهیونگ رفته بود باند ومن و یونا باید خونه تنها میموندیم
من واقعا حوصلم سر میرفت
ولی با تلویزیون و گوشی خودمو سرگرم میکردم
و با یونا صبحونه خوردیم و رفتیم خونه رو گشتیم و یه جا پیدا کردیم که سالن ورزشی بود و منو یونا تصمیم گرفتیم ورزش کنیم چون حوصلمون سر رفته بود
(۳ساعت بعد)
باورم نمیشه سه ساعت ورزش کردیم
رفتم حموم در اومدم و گرسنم شده بود
به ساعت نگاه کردم دیدم ۸ رو نشون میده
گفتم یه نودل درست کنم تا تهیونگ یک ساعت دیگه میاد
رفتم از یونا پرسیدم که نودل میخوره گفت نه منم گفتم پس یه بسته درست میکنم
درست کردم خوردم و رفتم تو اتاق کاره تهیونگ و کناره قفسه ی کتاب خونه رفتم و کتابه رومئو و ژولیت رو میخوندم که دیدم صفحه ی بعدش عکسه چاپ شده ی منو تهیونگ هست که رفته بودیم شهربازی رو اینجا گذاشته با دیدنش لبخند به لبم اومدکه یه دفع تهیونگ اومد تو اتاق
_ات اینجایی؟
+ارع خوبی
_ارع خوبم عروسکم تو خوبی
+اهوم
#جیم_ا.ت
ادامه دارد.....
پارت 17🍷
بعد منم چشمام گرم شد تقریبا خواب و بیدار بودم که احساس کردم یه چیزه نرمی روی لبم قرار گرفت
که چشمامو خیلی نیمه باز باز کردم و دیدم ات داره میبوستم
و تازه ولم کرد و دراز کشید و روشو به من کردو چشما شو بست منم تا چشماشو بست رفتم لباشو بوسیدم و اومدم کنار که
+یااا تو بیدار بودی
_ارع تقریبا خاب بودم
+اها
_ارع حالا بخاب چون نمیخام نصف سدی کار دستت بدم
+اوکی اوکی
_بخاب
+باشه دیگه
(صبح)
ویو ات
بیدارشدم و مثل دیروز تهیونگ رفته بود باند ومن و یونا باید خونه تنها میموندیم
من واقعا حوصلم سر میرفت
ولی با تلویزیون و گوشی خودمو سرگرم میکردم
و با یونا صبحونه خوردیم و رفتیم خونه رو گشتیم و یه جا پیدا کردیم که سالن ورزشی بود و منو یونا تصمیم گرفتیم ورزش کنیم چون حوصلمون سر رفته بود
(۳ساعت بعد)
باورم نمیشه سه ساعت ورزش کردیم
رفتم حموم در اومدم و گرسنم شده بود
به ساعت نگاه کردم دیدم ۸ رو نشون میده
گفتم یه نودل درست کنم تا تهیونگ یک ساعت دیگه میاد
رفتم از یونا پرسیدم که نودل میخوره گفت نه منم گفتم پس یه بسته درست میکنم
درست کردم خوردم و رفتم تو اتاق کاره تهیونگ و کناره قفسه ی کتاب خونه رفتم و کتابه رومئو و ژولیت رو میخوندم که دیدم صفحه ی بعدش عکسه چاپ شده ی منو تهیونگ هست که رفته بودیم شهربازی رو اینجا گذاشته با دیدنش لبخند به لبم اومدکه یه دفع تهیونگ اومد تو اتاق
_ات اینجایی؟
+ارع خوبی
_ارع خوبم عروسکم تو خوبی
+اهوم
#جیم_ا.ت
ادامه دارد.....
۳.۵k
۱۹ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.