اومد حرف بزنه که

اومد حرف بزنه که.........
ویو بورام
اومدم حرف بزنم که عمو دستمو کشید
# بیا بریم بورام
منو برد به سمته اسانسور که بابا با ی نگرانی اومد سمت من
_دارین چیکار میکنین
#همون کاری که باید روز به دنیا امدن این دختر میکردم
_هیونگ خواهش میکنم لطفا دخترم تو ی چیزی بگو
عمو ی چشمک بم زدو گفت
#دخترم 😏 بابای مهربون تا الان کجا بودی که دخترت بیمار....
+عموووووووو
کوک شرو کرد التماس کردن یه شوگا و بورام بورام هم داشت گریش میگرفت ولی شوگا نمیذاشت کاری بکنه
+هق ..... خواهش میکنم... میدونم خیلی بت بد کردم هق میدونم پدره بدی بودم... خواهش میکنم هق ی فرصت دیگه بم بده.. هق... لطفا... بزار ی بار دیگه بغلت کنم هق ی بار دیگه دوست داشته باشم.... هق لطفا بزار عاشقانه بپرستمت هق..... هق
بورام دیگه گریش افتاده بود و صبرش به سر اومد و رفت کوکو بغل کرد
+باشه بابا باشه..... هق فقط دیگه گریه نگن هق لطفا گریه نکن
_باشه عزیزه بابا.... باشه زندگیم دیگه گریه نمیکنم عزیزم
رو کرد به شوگا
_هیونگ
# هییییس هیچی نگو من میرم
اذیتت کرد بم بگو😉
شوگا رفت
_دخترم منو میبخشی خواهش میکنم عزیزم قول میدم عاشقانه بپرستمت کوک دباره بغض داشت
+اره بابا جون بت فرصت میدم فقط لطفا گریه نکن
_هرچی فرشته ی بابایی دستور بدن 🙂😊

پایان 💜


بعدی از کی باشع
دیدگاه ها (۹)

گوشه اتاقم نشسته بودم و داشتم گریه میکردم ی هفته ای مشد که ب...

بچه ها ببخشید چند روزه نیسم واقعا حالم بده از فردا شاید شروع...

#میدونی بورام بیماری قـ.....ویو بورام بیدار شدم صدای دادو بی...

#برسی اینجا تو همون اتاق دارت میزنم کوک رفتم تو اتاق که دیدم...

part20🦋§اقای پارک برید طبقه ی بالا برای تزریق-باشه ممنونم§خو...

𝑷𝒂𝒓𝒕 𝟕عشق مافیاویو بورام یه نفر اومد دنبالم که ببرتم تو عمار...

خیانت

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط