گفتم نزنی رژ که به اندازه ی کافی

گفتم: نزنی رژ! که به اندازه ی کافی

سرخست لبت، بعد- تو گفتی به تلافی:

من رژ نزنم- دل نبرم- پس تو چگونه

می خواهی از عاشق شدنت شعر ببافی؟!
دیدگاه ها (۳)

مو پریشان کردی و ایمان مردم سست شدحوزه ها تعطیل شد...داری چه...

-چه مآندَنِ دِلچَسبی خوآهَد شُد-بِرَوَد-بَرگردَد-بِگویَد: نَ...

از آمدنت گیجم و شاد و متحیّرتو فرض بکن برف ببارد عسلویه

هیچ زنی دلش نمی آید که دیگر "برنگردد"منتظر استسراغش را بگیری...

گفتم: دلم گرفته و ابرهای اندوهش سیل آسا می بارد. آیا نمی خوا...

گفتم: دلم گرفته و ابرهای اندوهش سیل آسا می بارد. آیا نمی خوا...

عاشقانه های شبنم

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط