...
فیک جیمین
یک اتفاق پارت ۱۲
شب
یونا ویو :
با صدای زنگ. تلفن بیدار شدم ته ته بود برداشتم
+: سلام
×: چه عجب برداشتی
+: خب چیه
×: عزیز جان بیا در و باز کن ۳ ساعته اینجاییم
+: باشه ب ... رو من قطع کرد
+: جیمینا
_: هوم
+: بیدار شو مزاحما رسیدن
_: کیا ها تهیونگ و کوک
+: و خواهرات بیدار شو
_: باشه اول بوس بده
+: باشه
و لبشو بوسید و سریع جدا شد
_: الان خوب شد
+: کیوتی
یونا رفت در و باز کرد
#: بلخره
اومدن داخل
پایان یونا ویو
+: جونگکوک اوپا چطوری ( لبخند شیطانی )
#: میزنمت که صدا خر بدیا خودت خوب میدونی بدم از اون کلمه میاد
♡: کدوم کلمه
+: جونگکوک اوپا از کلمه اوپا متنفره
♡:اوو
_: پس برا همینه که همش اوپا رو تکرار میکنی (خنده)
+: اهوم
×: خب دیگه بسه آبجیم بزرگ شده داره ازدواج میکنه ( همینجور که حرف میزد رفت کنار یونا نشست )
+: خرس عسلیم میدونی چقدر دلم برات تنگ شده
×: منم همینطور(بغض)
+:عه چرا بغض کردی (بغض)
×: توهم بغض کردی
+: چون تو بغض کرده بودی (و همو بغل کردن )
_: عه بسه فردا عروسیه باید خوشحال باشیم
×: اره و منم نمیدونم تو لیاقت خواهر دست گلم رو داری یانه
+: عه تهیونگا
_: اینو میگم بهت من هیچ وقت نمیخوام فرشته زندگیم ناراحت شه
+: منم اینو میدونم ( لبخند )
_: (بوس پروازی )
#: اه اه چندشا
÷: خب بچه ها بیاید جرعت و حقیقت
_: خوبه
♡: من بطری رو میارم
بطری رو آورد
+: من میچرخونم
جیمین ویو :
یونا چرخوند و رو یورا و یونا افتاد
+:جرعت یا حقیقت
♡:جرعت
+: از بچگی کراشت تو این جمع هرکی بوده رو باید ببوسی
♡ : عه یونا
+: سریع
و یورا بلند شد سمت کوک رفت و لبشو یه بوسه ریز زد
همه : اوووو
یورا نشست
+: واقعا کوک کزاشت بود
♡: اره چرا باید دروغ بگم
+: اوکی
یورا چرخوند افتاد رو جیمین و کوک
#: جرعت یا حقیقت
_: حقیقت
#: با کسی س.ک.س داشتی
_: نه
#: خوبه الان اینو فهمیدم که به خواهرم دست نزدی
+: کوووووکککک
#: گوه خوردم
جیمین چرخوند رو خودش و یونا افتاد
_: جرعت یا حقیقت
+: حقیقت
_: قبل از من عاشق کسی بودی
+: خب اره کوک یادته عاشقه سونگ مین بودم
#: اره اون دوران خیلی خنده دار بود
_: تو چند سالگیت عاشقش بودی
#: ۱۰ سالش بود عاشق سونگ مین ۲۳ ساله زن و بچه دار پسر همسایه شد وای خیلی خنده دار بود بخاطر اینکه بره پیشش صدتا دروغ میگفت
_: اینو. بهم نگفته بودی ( خنده )
+: زیاد موضوع مهمی نبود
_: هوم
یونا چرخوند و رو لیانا و کوک افتاد
#: جرعت یا حقیقت
÷: جرعت
#: برو رو پای تهیونگ بشین تا آخر بازی
_: کوک
لیانا رفت رو پای ته ته نشست
لیانا چرخوند و افتاد رو جیمین و یونا
+:جرعت یا حقیقت
_: جرعت
+: برو بشین. رو پای کوک
_:عه یونا
+: بدو
رفت نشست و همه خندیدن
جیمین چرخوند افتاد رو لیانا و یونا
÷: جرعت یا حقیقت
+: جرعت
÷: من جرعتت رو موقع خواب میگم
+: اوکی
چند دور بازی کردن وخسته شدن و رفتن که بخوابن
یونا ویو :
رفتیم که بخوابیم لیانا منو صدا زد میخواست جرعتم رو بگه و وقتی گفت چشام گرد شد و مثل جن زده ها نگاش کردم
+: چیه
÷:خب جرعتت اینه که امشب تو .....
خ
م
ا
ر
ی
تا پارت بعد بای
یک اتفاق پارت ۱۲
شب
یونا ویو :
با صدای زنگ. تلفن بیدار شدم ته ته بود برداشتم
+: سلام
×: چه عجب برداشتی
+: خب چیه
×: عزیز جان بیا در و باز کن ۳ ساعته اینجاییم
+: باشه ب ... رو من قطع کرد
+: جیمینا
_: هوم
+: بیدار شو مزاحما رسیدن
_: کیا ها تهیونگ و کوک
+: و خواهرات بیدار شو
_: باشه اول بوس بده
+: باشه
و لبشو بوسید و سریع جدا شد
_: الان خوب شد
+: کیوتی
یونا رفت در و باز کرد
#: بلخره
اومدن داخل
پایان یونا ویو
+: جونگکوک اوپا چطوری ( لبخند شیطانی )
#: میزنمت که صدا خر بدیا خودت خوب میدونی بدم از اون کلمه میاد
♡: کدوم کلمه
+: جونگکوک اوپا از کلمه اوپا متنفره
♡:اوو
_: پس برا همینه که همش اوپا رو تکرار میکنی (خنده)
+: اهوم
×: خب دیگه بسه آبجیم بزرگ شده داره ازدواج میکنه ( همینجور که حرف میزد رفت کنار یونا نشست )
+: خرس عسلیم میدونی چقدر دلم برات تنگ شده
×: منم همینطور(بغض)
+:عه چرا بغض کردی (بغض)
×: توهم بغض کردی
+: چون تو بغض کرده بودی (و همو بغل کردن )
_: عه بسه فردا عروسیه باید خوشحال باشیم
×: اره و منم نمیدونم تو لیاقت خواهر دست گلم رو داری یانه
+: عه تهیونگا
_: اینو میگم بهت من هیچ وقت نمیخوام فرشته زندگیم ناراحت شه
+: منم اینو میدونم ( لبخند )
_: (بوس پروازی )
#: اه اه چندشا
÷: خب بچه ها بیاید جرعت و حقیقت
_: خوبه
♡: من بطری رو میارم
بطری رو آورد
+: من میچرخونم
جیمین ویو :
یونا چرخوند و رو یورا و یونا افتاد
+:جرعت یا حقیقت
♡:جرعت
+: از بچگی کراشت تو این جمع هرکی بوده رو باید ببوسی
♡ : عه یونا
+: سریع
و یورا بلند شد سمت کوک رفت و لبشو یه بوسه ریز زد
همه : اوووو
یورا نشست
+: واقعا کوک کزاشت بود
♡: اره چرا باید دروغ بگم
+: اوکی
یورا چرخوند افتاد رو جیمین و کوک
#: جرعت یا حقیقت
_: حقیقت
#: با کسی س.ک.س داشتی
_: نه
#: خوبه الان اینو فهمیدم که به خواهرم دست نزدی
+: کوووووکککک
#: گوه خوردم
جیمین چرخوند رو خودش و یونا افتاد
_: جرعت یا حقیقت
+: حقیقت
_: قبل از من عاشق کسی بودی
+: خب اره کوک یادته عاشقه سونگ مین بودم
#: اره اون دوران خیلی خنده دار بود
_: تو چند سالگیت عاشقش بودی
#: ۱۰ سالش بود عاشق سونگ مین ۲۳ ساله زن و بچه دار پسر همسایه شد وای خیلی خنده دار بود بخاطر اینکه بره پیشش صدتا دروغ میگفت
_: اینو. بهم نگفته بودی ( خنده )
+: زیاد موضوع مهمی نبود
_: هوم
یونا چرخوند و رو لیانا و کوک افتاد
#: جرعت یا حقیقت
÷: جرعت
#: برو رو پای تهیونگ بشین تا آخر بازی
_: کوک
لیانا رفت رو پای ته ته نشست
لیانا چرخوند و افتاد رو جیمین و یونا
+:جرعت یا حقیقت
_: جرعت
+: برو بشین. رو پای کوک
_:عه یونا
+: بدو
رفت نشست و همه خندیدن
جیمین چرخوند افتاد رو لیانا و یونا
÷: جرعت یا حقیقت
+: جرعت
÷: من جرعتت رو موقع خواب میگم
+: اوکی
چند دور بازی کردن وخسته شدن و رفتن که بخوابن
یونا ویو :
رفتیم که بخوابیم لیانا منو صدا زد میخواست جرعتم رو بگه و وقتی گفت چشام گرد شد و مثل جن زده ها نگاش کردم
+: چیه
÷:خب جرعتت اینه که امشب تو .....
خ
م
ا
ر
ی
تا پارت بعد بای
۶.۱k
۰۲ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.