"زندگی" خواهم کرد...
"زندگی" خواهم کرد...
نه در این وادی مفروش به خاکستِر آه
نه در انبوه تصاویر و تعابیر سیاه
و نه با وحشِت مرد افکِن احساِس گناه...
زندگی خواهم کرد
پشت یک پنجره ی باز شده رو به عبور
در دل غربت یک دانه ی پنهان شده در بستر خاک
مثل یک ذّره ی رقصنده به موسیقیِ نور...
باز خواهم رویید....
فارغ از ثانیه هایی که مرا می پویند
فارغ از خاطره هایی که مرا می جویند
یا هر آنچه همگان می گویند...
آخِر قصه ی "ماهِی سیاِه کوچولو"
اوِل شعِر بلنِد " کوچه"
وسِط معرکه ی نرِم "َخسی در میقات"
در دل سمفونِی "جاده ی ابریشم"
باز خواهم تابید....
زندگی خواهم کرد
زیر امنیِّت بی منِّت یک سنگ سپید
با صمیمانه ترین واژه ی ابراز امید
در تِن تُردترین ریشه که لمسم کند از عمق زمین
نشو و نما خواهم یافت...
نور خواهم نوشید
شعر خواهم بارید
شور خواهم پاشید
بی هراس از تِب مسموم تن آسایِی محض
خالی از وسوسه...افسوس...فریب
بی تعلق به زمان
بی تعلق به مکان
بر فراز ابدیّت
بال خواهم گسترد...
من در آغوش پر از مهر زمین
من در آرامش بی خدشه ی خاک
تهی ازبغض و پریشانی و درد
"زندگی" خواهم کرد....
نه در این وادی مفروش به خاکستِر آه
نه در انبوه تصاویر و تعابیر سیاه
و نه با وحشِت مرد افکِن احساِس گناه...
زندگی خواهم کرد
پشت یک پنجره ی باز شده رو به عبور
در دل غربت یک دانه ی پنهان شده در بستر خاک
مثل یک ذّره ی رقصنده به موسیقیِ نور...
باز خواهم رویید....
فارغ از ثانیه هایی که مرا می پویند
فارغ از خاطره هایی که مرا می جویند
یا هر آنچه همگان می گویند...
آخِر قصه ی "ماهِی سیاِه کوچولو"
اوِل شعِر بلنِد " کوچه"
وسِط معرکه ی نرِم "َخسی در میقات"
در دل سمفونِی "جاده ی ابریشم"
باز خواهم تابید....
زندگی خواهم کرد
زیر امنیِّت بی منِّت یک سنگ سپید
با صمیمانه ترین واژه ی ابراز امید
در تِن تُردترین ریشه که لمسم کند از عمق زمین
نشو و نما خواهم یافت...
نور خواهم نوشید
شعر خواهم بارید
شور خواهم پاشید
بی هراس از تِب مسموم تن آسایِی محض
خالی از وسوسه...افسوس...فریب
بی تعلق به زمان
بی تعلق به مکان
بر فراز ابدیّت
بال خواهم گسترد...
من در آغوش پر از مهر زمین
من در آرامش بی خدشه ی خاک
تهی ازبغض و پریشانی و درد
"زندگی" خواهم کرد....
۲.۳k
۲۹ اردیبهشت ۱۳۹۶
دیدگاه ها (۷۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.