عشق مافیایی
عشق مافیایی
Part=18
جونگکوک گفت که
_و دوست دختر بنده
لبخند مصنوعی زدم
ذهن ته
فاکککک یعنی از دوست دختر داداشم خوشم اومدهههه
☆خوشبختم منم تهیونگ هستم 😊
☆کوک. ی دقیقه بیا کارت دارم
ویو کوک
از کاترین عذر خواهی کردم و رفتم پیش ته
_بله؟
☆مگه این دختره مین(اسم پدر کاترین یادم نی 😂😁) نیست؟
_اره خب...
☆خب بابا میدونه باهاشییی؟
_اوهوم
☆پس چطور اجازه داد
_درکم کرد
☆اوکی بریم
رفتیم سمت میز از کاترین عذر خواهی کردم اونم گفت
+نه بابا مهم نیست*لبخند*
پرش زمانی
ویو کوک
تو این مدت احساس کردم ته از کاترین خوشش اومده ولی ب روی خودم نیووردم
ویو ته
احساس کردم ک کوک فهمیده از کاترین خوشم اومده اخه هرکاری میکردم نمیتونستم چشم ازش بردارم تا اینکه کاترین گفت....
بای بای 😂
شرطا
20 لایک
15کامنت
❤️✨🧚♀
Part=18
جونگکوک گفت که
_و دوست دختر بنده
لبخند مصنوعی زدم
ذهن ته
فاکککک یعنی از دوست دختر داداشم خوشم اومدهههه
☆خوشبختم منم تهیونگ هستم 😊
☆کوک. ی دقیقه بیا کارت دارم
ویو کوک
از کاترین عذر خواهی کردم و رفتم پیش ته
_بله؟
☆مگه این دختره مین(اسم پدر کاترین یادم نی 😂😁) نیست؟
_اره خب...
☆خب بابا میدونه باهاشییی؟
_اوهوم
☆پس چطور اجازه داد
_درکم کرد
☆اوکی بریم
رفتیم سمت میز از کاترین عذر خواهی کردم اونم گفت
+نه بابا مهم نیست*لبخند*
پرش زمانی
ویو کوک
تو این مدت احساس کردم ته از کاترین خوشش اومده ولی ب روی خودم نیووردم
ویو ته
احساس کردم ک کوک فهمیده از کاترین خوشم اومده اخه هرکاری میکردم نمیتونستم چشم ازش بردارم تا اینکه کاترین گفت....
بای بای 😂
شرطا
20 لایک
15کامنت
❤️✨🧚♀
۲۱.۹k
۱۰ بهمن ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.