میروم خسته و افسرده و زار

میروم خسته و افسـرده و زار

سـوی منزلگــه ویرانه خویش

به خـدا می برم از شهـــر شما

دل شوریــده و دیوانــه خویش

می برم تا که در ان نقطه دور

شستشویش دهم از رنگ گنـاه

شستشویش دهم از لکه عشــق

زین همـــه خواهش بیجا وتباه

می برم تا زتو دورش ســـازم

زتو ،ای جلــــوه امید محــــال

می برم زنـــده بگورش سازم

تا از این پس نکنــد یاد وصال

ناله می لرزد،می رقصد اشک

آه ، بگــــذار که بگریزم مـــن

از تو ، ای چشمه جوشان گناه

شایـد آن به کـه بپرهیـــزم من

بخـــدا غنچـــــه شـــادی بودم

دست عشق آمد و از شاخـم چید

شعلــه آه شد م ، صــد افسوس

که لبــم باز بر آن لب نرسیـــد

عاقبت بنــد سفـــر پایـــم بست

میروم، خنده به لب،خونین دل

می روم از دل من دست بردار

ای امیـــــد عبث بی حاصــــل...

#فروغ_فرخزاد
دیدگاه ها (۴۵)

هیچ می گویی اسیری داشتم حالش چه شد ؟خسته...

این پست را سکوت میکنم تو بنویس......تو بنویس.....بنویس از دل...

آخر شب دادگاهی تشکیل میدهم و میشوم بازپرسِ مجرمی که خودم ه...

قرار بودخانه ای داشته باشیمکوچک باغچه ای و حوضی فیروزه ایدو ...

.دکلمه شعر فروغ با صدای زیبای حمیرا می روم خسته و افسرده و ز...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط