p41
P41
صبح با دل درد شدیدی بیدار شدم برگشتم ولی کوک نبود چیشده؟نکنه خجالت کشیده یا عذاب وجدان
بلند شدم لباسام رو پوشیدم وگوشیمرو باز کردم ۴۷ تا پیام و تماس از جین اوپا و شوگا واییی چه کار کنم حالا...رفتم تاکسی گرفتم و رفتم خونه
جین اومد پیشم
جین:کجا بودیییییی هاااا
شوگا:چرا جواب نمیدادیییی
جی:من...من معذرت میخوام
جین:کجا بودی گفتم(با حرص)
جی: پ پ پیشه یوکی
جین:واقعا؟
جین:بزا ببنیم بزن یوکی
جی:چرا اخههه
جین:تو بزنگ
جی:اوف
جی:
زنگزدمیوکی که زود جواب داد
یوکی:جاننننن
جی:یوکی میگم مگه من دیشب
جین:بدش من
جین:ببینم یوکی ...جیرال دیشب پیش تو بود؟
یوکی:...
جین:جواب بده
یوکی:ها اره اره
جی:هوف
جین:اها اوک
جی:دیدی
جین:هوم
شوگا:ببینم چرا لباست پاره شده؟
جین:چیزی شده؟
جی: ن نه فقط به میز یوکی گیر کرد بعد اینطوری شد دیگه
جین:هوم باش
جی:من میرم اتاق
شوگا:بای
جی:
رفتماتاق فکرم پیش کوک بود یعنی چیشد اخه یه دفعه ای
از زبان کوک:
صبح بلند شدمدیدم ل.خ.ت.م پیشم یه دختر بود یا خدا این دیگه کیه صورتشو نگاه کردم...جیرالللل یا ابلفض من چه غلطیکردم ...از خجالت داشتم میموردم نکنه بازور ...اهههه من بهتره زود برممم وای چه کار کنمممممممم
از استرس داشتم میموردم
کوک:نه خدا نههه من کسی نیستم که یه دختر رو زوری....اهههه نه لطفا ازم حتما نفرت داره ..هق
الان دیگه هیچکی رو نداشتم برم برا همین تصمیم گرفتم برم پل موردعلاقم تا هصر داشتم همه جارو میگشتم الان دیگه وقت رفتنه به سمت فرودگاه روندم و داشتم به اسمم تو تابلو نگاه میکردم رفتم چایی خوردم و رفتم رو نوبت وایستادم که یه صدایی با گریه منو جلب خودش کرد
اینم از این پارت
پارت بعدی اخری هستش اومیدوارم خوشتون اومده باشه و پارت بعد رو شب میزارم اگه همکاری کنین💋💋💋💜💜💜
صبح با دل درد شدیدی بیدار شدم برگشتم ولی کوک نبود چیشده؟نکنه خجالت کشیده یا عذاب وجدان
بلند شدم لباسام رو پوشیدم وگوشیمرو باز کردم ۴۷ تا پیام و تماس از جین اوپا و شوگا واییی چه کار کنم حالا...رفتم تاکسی گرفتم و رفتم خونه
جین اومد پیشم
جین:کجا بودیییییی هاااا
شوگا:چرا جواب نمیدادیییی
جی:من...من معذرت میخوام
جین:کجا بودی گفتم(با حرص)
جی: پ پ پیشه یوکی
جین:واقعا؟
جین:بزا ببنیم بزن یوکی
جی:چرا اخههه
جین:تو بزنگ
جی:اوف
جی:
زنگزدمیوکی که زود جواب داد
یوکی:جاننننن
جی:یوکی میگم مگه من دیشب
جین:بدش من
جین:ببینم یوکی ...جیرال دیشب پیش تو بود؟
یوکی:...
جین:جواب بده
یوکی:ها اره اره
جی:هوف
جین:اها اوک
جی:دیدی
جین:هوم
شوگا:ببینم چرا لباست پاره شده؟
جین:چیزی شده؟
جی: ن نه فقط به میز یوکی گیر کرد بعد اینطوری شد دیگه
جین:هوم باش
جی:من میرم اتاق
شوگا:بای
جی:
رفتماتاق فکرم پیش کوک بود یعنی چیشد اخه یه دفعه ای
از زبان کوک:
صبح بلند شدمدیدم ل.خ.ت.م پیشم یه دختر بود یا خدا این دیگه کیه صورتشو نگاه کردم...جیرالللل یا ابلفض من چه غلطیکردم ...از خجالت داشتم میموردم نکنه بازور ...اهههه من بهتره زود برممم وای چه کار کنمممممممم
از استرس داشتم میموردم
کوک:نه خدا نههه من کسی نیستم که یه دختر رو زوری....اهههه نه لطفا ازم حتما نفرت داره ..هق
الان دیگه هیچکی رو نداشتم برم برا همین تصمیم گرفتم برم پل موردعلاقم تا هصر داشتم همه جارو میگشتم الان دیگه وقت رفتنه به سمت فرودگاه روندم و داشتم به اسمم تو تابلو نگاه میکردم رفتم چایی خوردم و رفتم رو نوبت وایستادم که یه صدایی با گریه منو جلب خودش کرد
اینم از این پارت
پارت بعدی اخری هستش اومیدوارم خوشتون اومده باشه و پارت بعد رو شب میزارم اگه همکاری کنین💋💋💋💜💜💜
۳۶.۸k
۰۵ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱۲۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.